جاوید نامجو
رمز کامگاری در انجام کار دُرُست در زمان دُرُست است. در حالتی که کشور به دلیل سیاست های ایران ستیزانه حکومت اشغالگر اسلامی حاکم بر ایران به مرز فروپاشی رسیده و میلیون ها ایرانی به دلیل همه گیری ویروس کرونا در خطر نسل کشی هستند، و بسیاری از ایرانیان به دلیل تنگدستی خودکشی میکنند، هیچگاه نیاز به برپایی دولت در تبعید به اندازه امروز فوری نبوده است.
رمز کامگاری در انجام کار دُرُست در زمان دُرُست است. در حالتی که کشور به دلیل سیاست های ایران ستیزانه حکومت اشغالگر اسلامی حاکم بر ایران به مرز فروپاشی رسیده و میلیون ها ایرانی به دلیل همه گیری ویروس کرونا در خطر نسل کشی هستند، و بسیاری از ایرانیان به دلیل تنگدستی خودکشی میکنند، هیچگاه نیاز به برپایی دولت در تبعید به اندازه امروز فوری نبوده است.
هرکس که با مسائل
سیاسی ایران آشنایی داشته باشد، خوب میداند که به دلیل تنگدستی های گسترده، افزایش
فشار های اقتصادی و سیاسی و وجود جو خفقان و سرکوب در کشور، جامعه ایران همانند یک
بُمب ساعتی است که در آن صدای «تیک تیک» انفجارهای اجتمایی و خیزش های سراسری،
شنیده میشود. اکنون پُرسش این است: چرا با آنکه زمینه های اجتمایی، سیاسی و
اقتصادی برای یک دگرگونی ساختاری و بُنیادین در ایران آماده است، ولی خیزش های
مردمی که از سال 88 آغاز شدند، پیوسته سرکوب شده و تاکنون به سرانجام نرسیده اند؟
از دید من تنها دلیل این بی فرجامی نبودگی رهبری برای سازماندهی اعتراض های مردمی است.
و از سوی دیگر حکومت اشغالگر اسلامی حاکم بر ایران با آگاهی از این مهم، برای
پیشگیری از شکل گرفتن یک نهاد رهبری در درون کشور که بتواند نافرمانی مدنی و جنبش
های اعتراضی مردم را سازماندهی کند، هرگونه فریاد مخالف را در گلو خفه میکند که
روشنترین نمونه این ددمنشی در سرکوب و احکام زندان های ابد برای آن 14 تن قهرمان
ملی است که بتازگی با انتشار یک بیانیه خواستار کناره گیری علی خامنه ای، برگزاری
همه پرسی و نوشتن قانون اساسی نوین شدند. [1]
نتیجه: از آنجا که
در سایه خفقان حاکم بر ایران رهبری و سازماندهی جنبش اعتراضی مردم امکان ناپذیر
است، پس این نهاد رهبری باید در برونمرز تشکیل شود.
در پاسخ به این نیاز
فوری پروفسور الهیار کنگرلو و گروهی از اندیشمندان میهندوست و آزادیخواه ایرانی در
برونمرز که نگران آینده مردم ایران و موجودیت ایران هستند و به دمکراسی، یکپارچگی
مرزی و سکولاریسم باور دارند، گردهم آمده اند تا سنگ بنای رهبری جنبش آزادیخواهی
مردم ایران را با تشکیل دولت در تبعید پی ریزی کنند. ولی افسوسمندانه بخشی از
اپوزیسیون ایران در برونمرز بجای همکاری و پشتیبانی از این اندیشۀِ درخشان و
سرنوشت ساز، راهبندان این حرکت ملی شده اند و توبخانه توهین و بدگویی را به سوی
هموندان این حرکت ملی گشوده اند!!! چرا؟
از مهمترین این گروه
ها که مخالف دولت در تبعید هستند، کسانی هستند که خودشان را در پشت ماسک هواداری
از شاهزاده رضا پهلوی پنهان ساخته اند. و تنها دلیل آنها در این مخالفت نیز یک
پیام «تویتری» از شاهزاده در پاسخ به یکی از هواداران اوست که از دیدگاه شاهزاده
دربارۀِ دولت در تبعید جویا شده است. شاهزاده رضا پهلوی در پاسخ به این پرسش
کُننده گفته است:
«دولت در تبعید در
حالت جنگ علیه یک حکومت اشغالگر تشکیل میشود....اما مشکل ایران از جنس دیگری است.....بجای
دادن یک امتیاز ویژه به خارج از کشور باید در فکر زدودن موانع همکاری میان برون و
درونمرز برای تشکیل دولت موقت امین مردم باشیم.» اکنون پرسش من از شاهزاده رضا
پهلوی این است:
1) حکومت اسلامی حاکم
بر ایران پس از بخشیدن سهم ایران در دریای مازندران به روس ها، شاخاب پارس به چینی
ها، بندر چابهار به هندی ها...غارت سرمایه های ملی....ورشکستگی اقتصادی....فروپاشی
اخلاقی/فرهنگی و اجتمایی... نسل کشی ایرانیان با ویروس کرونا.... باید چه آسیب
دیگری به مردم و کشور ایران بزند تا از نگاه شما یک «حکومت اشغالگر» بشمار آید؟
2) در این جو ضد امنیتی
و خفقان و سرکوب که حکومت اشغالگر اسلامی ملایم ترین فریاد دادخواهی را در گلو خفه
میکند، چگونه ایرانیان برونمرزی میتوانند با آزادیخواهان در درون کشور برای تشکیل
یک «دولت موقت امین مردم» پیوند برپا کنند، بدون اینکه آزادیخواهان در درونمرز بی
درنگ بدست حکومت اسلامی دستگیر و حذف فیزیکی شوند؟
با همه ارجی که من
برای شاهزاده رضا پهلوی و خاندان او میشناسم، و احترامی که برای دیدگاه ایشان در
پیوند با دولت در تبعید میگذارم، ولی دیدگاه ایشان در این پیوند برای من پذیرفتنی
نیست. چرا؟ برای اینکه در یک ساختار مشروطه پادشاهی، که هماهنگ با خواست شاهزاده
نیز است، پادشاه در مدیریت سیاسی کشور دخالت نخواهد کرد. و او تنها نماد هویت ملی/فرهنگی
و نگهبان یکپارچگی مرزی کشور است و برنامه های سیاسی کشور بدست نمایندگان برگزیدۀِ
مردم تدوین خواهد شد. اگر پادشاه بخواهد در مدیریت سیاسی کشور دخالت کند، آنگاه
این ساختار دیگر پادشاهی مشروطه نخواهد بود، بلکه سلطنتی است، سلطنت نیز که از
سلطه و خودکامگی سرچشمه گرفته است، با دمکراسی همخوانی ندارد.
با استناد به دیدگاه
شاهزاده رضا پهلوی در گذشته، او پیوسته در پاسخ به این پرسش که چرا رهبری جنبش
آزادیخواهی مردم ایران را بدست نمیگیرد، گفته است که رهبری این جنبش باید از راه
یک همبستگی میان اپوزیسیون دمکرات انجام گیرد، و هرگاه که این همبستگی پدید آمد،
او میتواند در جایگاه سخنگوی این نهاد رهبری، بازتاب دهندۀِ پیام آن و خواست مردم
ایران به رسانه های جهانی و سیاستمداران در چهارگوشه جان شود. اکنون در راستای برآوردن این خواست شاهزاده، آقای پروفسور کنگرلو و
دیگر اندیشمندان میهندوست ایرانی برای همبسته کردن اپوزیسیون در دولت در تبعید پیشگام
شده اند، و از هواداران شاهزاده رضا پهلوی انتظار میرود که بجای دشمنی با دولت در
تبعید، از آن پشتیبانی کنند.
رمز کامگاری در
انجام کار دُرُست در زمان دُرُست است. در حالتی که کشور به دلیل سیاست های ایران ستیزانه
حکومت اشغالگر اسلامی حاکم بر ایران به مرز فروپاشی رسیده و میلیون ها ایرانی به
دلیل همه گیری ویروس کرونا در خطر نسل کشی هستند، و بسیاری از ایرانیان به دلیل
تنگدستی خودکشی میکنند، هیچگاه نیاز به برپایی دولت در تبعید به اندازه امروز فوری
نبوده است. و در شرایطی که خیزش های مردمی در راه هستند، و رابطه سیاسی حکومت
اسلامی حاکم بر ایران با آمریکا و جهان آزاد به دلیل جنگ افروزی و ترور در
چهارگوشه جهان به بن بست رسیده است، اگر جهان آزاد بخواهد از جنبش آزادیخواهی مردم
ایران پُشتیبانی کند، چه نهادی بهتر از دولت در تبعید میتواند به نمایندگی از مردم
ایران طرف گفتگو با آمریکا و جهان آزاد باشد؟ اگر امروز که میلیون ها ایرانی راه
نجات خودشان را تشکیل دولت در تبعید میدانند و به برپایی این دولت امیدوارند، شاهزاده
از این دولت پُشتیبانی نکند، او باید فردا این دولت را برای مردگان در گورستانی به
نام ایران برپا کند.
در پایان از همه هم
میهنان گرامی درخواست میکنم: اگر نسبت به آینده سیاسی کشورتان بی تفاوت نیستید، حتما
با بازدید از وبسایت «کانال یک»
و
هزینه کردن تنها یک دقیقه از وقت گرانبهای تان در همه پرسی دولت در تبعید آری یا
نه شرکت کنید. پیشوازی ایرانیان از این همه پرسی میتواند تاثیر مهمی در پُشتیبانی
جهان آزاد از دولت در تبعید داشته باشد [2].
یاداشت
[1]
امضاکنندگان بیانیه
به ترتیب حروف الفبا:
1)زرتشت احمدی راغب،
2) محمدرضا بیات، 3)کمال جعفری یزدی، 4) هاشم خواستار، 5) محمدحسین سپهری، 6) گوهر
عشقی، 7، حوریه فرجزاده، 8) محمد کریم بیگی، 9) جواد لعل محمدی، 10) محمد ملکی،
11) محمد مهدویفر، 12) رضا مهرگان، 13) محمد نوریزاد، 14) عباس واحدیان شاهرودی
[2]