۱۳۹۹ شهریور ۸, شنبه

آیا پیامبر اسلام وجود تاریخی دارد؟




آبیدار

پیشگفتار: جاوید نامجو

افسوسمندانه بیشتر مسلمان ها بدون اینکه با تاریخ اسلام و شکل گرفتن قرآن آشنایی داشته باشند، ایمان دارند که محمد یک شخصیت تاریخ بوده و قرآن «معجزه آسمانی» است. ولی پژوهش های تاریخی نوین نشان میدهند که کسی به نام محمد هرگز وجود نداشته است و قرآن هم سرچشمۀِ آسمانی ندارد، بلکه این کتاب در آغاز گُزیدهایی از موعظه های کیش های بینابینی یهودی / ترسایی به زبان سریانی/ آرامی بود که  در پی 200 سال گردآوری و سپس به عربی برگردانده شدند. و  محمد یک فرنامی (لقبی) است به معنی «برگُزیده (در زبان سریانی/ آرامی»  که در آغاز عرب های ترسایی به مسیح میدادند. پس از اینکه در کنفرانس «نیسه (شهری در ترکیه امروزی که به نام ایزنیک میشناسند)» در سال 325 میلادی متولیان دین مسیح گردهم آمدند تا ماهیت مسیح را روشن کنند که آیا مسیح انسان و یا خدا بود، مسیحیان خاوری (که در ایران میزیستند) راهشان را از مسیحیان باختری (بیزانس روم) جدا کردند. مسیحیان خاوری بر این باور بودند که مسیح یک انسان است، و این درحالی است که مسیحیان باختری (بیزانس) با تأثیرپذیری از فرهنگ یونانی، بر خدا بودن مسیح پافشاری میکردند.
 با کوچ اجباری عرب های ترسایی ساکن سوریه بدست پادشاهان اشکانی و سپس از سوی پادشاهان ساسانی به سوی ایران، بسیاری از این عرب ها با برداشت خاوری از دین مسیح که در ایران گسترده بود آشنا شدند. پس از شکست ایران در جنگ ها 30 ساله در سال 622 میلادی از بیزانس روم، و فروپاشی حکومت ساسانی، ایران درگیر تهیگی قدرت شد، در این دوره بود که عرب های سوریه ای که به ایران کوچ داده شده بودند، و عرب های لخمی که تا پیش از این از همبستگان فرمانروایی ساسانی بودند، و در پیرامون ایران و میانرودان میزیستند، توانستند قدرت سیاسی و نظامی را در پی  چندین جنگ داخلی بدست گرفته، حکومت امویان در ایران را پایه گذاری کنند و آن برداشتی که از مسیحیت خاوری داشتند، گسترش دهند. راستی این است که آنچه که مسلمان ها به نام «سال هجرت محمد از مکه به مدینه» مینامند، درحقیت سال شکست نظامی ایران در جنگ های 30 ساله از بیزانس روم بود که در سال 622 میلادی روی داد و پیامد آن قدرت گرفتن عرب ها در ایران بود.  از مهمترین عرب های کوچ داده شده به ایران دودمان امویه است که عبدالملک مروان (مرو شهری در افغانستان امروزی) از مهمترین خلفای آنها سکه های پول، و سنگ نبشته هایی در ستایش از مسیح در قبه الصخره در اورشلیم برجای گذاشته است. و معاویه یکی دیگر از خلفای اموی در سوریه از پیروان دین مسیح بود. حتی تا آغاز دودمان عباسیان و به ویژه دوران مامون عباسی هنوز نامی از محمد پیامبر عرب و هجرت او وجود نداشت، و هنوز عباسیان به شاخه ای از دین مسیح باور داشتند و در سالنامه های حکومتی شان تاریخ عربی را بکار میبردند که آغاز آن سال شکست سرنوشت ساز حکومت ساسانی از بیزانس روم بود. و از زمان مامون عباسی است که محمد به نام پیامبر عرب و پیامبر یک دین تازه به نام دین اسلام پذیرفته شد. هدف عباسیان از ساختن یک دین تازه ساختن یک ایدولوژی دینی بود تا به کمک آن عباسیان بتوانستند کشورهای اشغال شده و زیر سلطه خودشان را نگهداری کنند. در این زمان یعنی 200 سال پس از آغاز جنبشی که از آن به نام جنبش اسلام یاد میکنند، عباسیان با بکارگیری تاریخ نگارانی همانند طبری، بخارایی.... یک زندگی نامه برای محمد و یاران او همانند خلافای راشدین و یک تاریخی برای آغاز اسلام نوشتند. آنها برای نوشتن این تاریخ از نوشته های ابن هشام کمک گرفتند که او هم این نوشته ها را از این اسحاق رونوشت برداری کرده بود. ابن اسحاق 150  سال پس از پیدایش جنبش اسلامی ادعا میکرد که این رویدادها را بگونه شفاهی از کسانی شنیده است که در دوران محمد میزیستند. ولی راستی این است که هیچکدام از گواهان و شاهدان ابن اسحاق گواهان و شاهدان زندۀِ دوران محمد نبودند.
کوتاه سخن اینکه محمد یک شخصیت تاریخی نبوده است، بلکه شخصیت ساختگی و افسانه ای است و انگیزه ساخته شدن او و دین اسلام نیازهای سیاسی خلفای عباسی بود تا عباسیان بتوانند کشورهای اشغال شده را به کمک این دین تازه کنترل کنند.

یاداشت بالا چکیده ای از کتاب «از بغداد به مرو» نوشته «هاینس اولیگ» است.
https://mamnoe.wordpress.com/2017/03/01/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B1%D9%88/

سرآغاز

اگر شما از مسلمانان پُرسش کُنید، که آیا «پیامبر اسلام وجود تاریخی دارد؟»به گمان شما چگونه با شما برخورد خواهند کرد؟ پاسخ به این پرسش زیاد هم سخت و مشکل نخواهد بود؛ یا آنها به شما و شیوۀِ اندیشۀِ شما خواهند خندید، شما را به تمسخر گرفته و دیوانه خواهند نامید، و یا اگر از آن تند رو های دو آتیشه باشند حتی ممکن است به شما یورش آورده و آهنگ جان تان را کُنند. اما جدا از موردهای بالا که از یک ایمان و سرسختی در دین نموداری (تعصب دینی) ناشی میشود، پُرسش آغازین را نمیتوان ماله کشید و بر آن سر پوش نهاد.
برای پاسخ دادن به این پرسش که آیا پیامبر اسلام وجود تاریخی داشته است یا نه، تنها یک راه بیشتر نمی ماند و آن یک روش پژوهشگرایانه بر پایۀِ یافته های تاریخی است. شاید بیشتر مسلمانان ندانند که آغاز نگارش تاریخ سنتی اسلام چه زمانی بوده است و نُخستین زندگینامۀِ «محمد» بدست چه کسی و یا کسانی و در چه زمانی نوشته شُده است.

اگر نگاهی به تاریخ شفاهی وجود «محمد» بیاندازیم، و دورۀِ استوره سازی (میتُخت و افسانه سازی) او را تا نمایان شدن «محمد» اعتقادی و روحانی را بررسی کنیم که بر پایۀِ تاریخنگاری اسلام سنتی گردآوری شده است، در خواهیم یافت که برپایۀِ کتاب های موجودِ تاریخ اسلام سنتی شخصی بنام محمد در سال ۵۷۰ میلادی در مکه زاده شد. او در سن ۲۵ سالگی با بانویی ثروتمند بنام خدیجه که ۴۰ سال داشته است ازدواج کرد. این شخص در سن ۴۰ سالگی ادعای نبوت و پیامبری کرد و با تکیه بر کلام شفاهیِ خود سوره و آیه هایی را شفاهاٌ آشکار مینمود که ادعا داشت وحی الهی و آسمانی هستند که بزبان عربی بر وی نازل شده اند. سرانجام محمد در پی یک دوره پر از فراز و نشیب در مکه و مدینه بسال ۶۲۲ هماهنگ با ۱۰ هجری در سن ۶۳ سالگی مُرد و جانشینان وی به نام خلفای راشدین حکومت را تا سال ۴۱ هجری ادامه دادند. در میانِ سالهای ۴۱ تا ۱۳۲ هجری یعنی بمدت ۹۱ سال ادامه این جانشینی در خلافت بنی امیه که معاویه نُخستین خلیفه این خلافت به حساب می آید نمایان گشت. و از سال ۱۳۲ تا ۶۰۴ هجری خلافت اسلامی به مدت ۵۰۸ سال به خاندان بنی عباس منتقل شُد. بازدۀِ این روند کمابیش ۶ سده و اندی از زمان «محمد» تا پایان خلافت دودمان عباسی زبان شمشیر و زور بود که بر مردم عربستان و سایر ملل دیگر همانند ایران و مصر حاکم بود. و باز در همین دوران خلافت بنی امیه و بنی عباس نیز بود که استوره سازی شخصیت های اسلامی برای شکل دادن و آفرینش یک ایدئولوژی مستقل دینی در سایۀِ اسلام آغاز گشت.
از بودگی و وجود حکومت های امویان و عباسیان با توجه به وجود آثار باستانی و سکه های بجای مانده، سندهای تاریخی و باورپذیر در دست پژوهشگران هست، ولی رَدِپایِ آن ۴۱ سال حکومت اسلامی در مدینه با سَرکَردگیِ «محمد»، «ابوبکر»، «عُمر»، «عثمان» و «علی» را باید در کتاب های اسلامی جستجو نمود که تنها بر ادعاها و گُزارش های زبانی استوارند.
نخستین کَسیکه پیرامون این ۴۱ سال دوران پُرسش برانگیز اسلامی گُزارش نوشت و به یک پیامبر عرب بنام «محمد» جلوه ای استوره ای و روحانی بخشید «ابن اسحاق» بود.

«ابن اسحاق» نویسندۀِ نخستینِ کتاب «سیرت محمد» از سال ۸۰ تا ۱۵۱ هجری قمری میانِ دو حکومت توانمندِ بنی امیه و بنی عباس زندگی کرد. او بسیار خوب از نیازهایِ اینجهانی و سیاسی این دو فرمانروایی به استوره سازی دینی و اعتقادی بنام آیین اسلام و شخص «محمد» آگاه بود. «ابن اسحاق» نخستین گُذشتهنگار عرب است که به زندگی و شرح حال «محمد ابن عبدالله» پرداخت. و پایه و اساس کتاب «ابن اسحاق» گفته های زبانی از «فاطمه» دختر «منذر» بود. «فاطمه»، دختر «منذر» و همسر «المنذر هشام بن عروه» یکی از زنان دانشمند در زمان خود بود. خود «فاطمه» هم ادعا داشت که همۀِ زندگینامۀِ «محمد» را که او برای «ابن اسحاق» گزارش کرد، از مادر بزرگش یعنی «اسما»ء دختر «ابوبکر» خلیفه‌ و یار غار «محمد در توبه (۴۰) و یکی از زنان «محمد» بنام «امه سلمه» و ساير اشخاصی که رويدادهای زندگی محمد را به چشم ديده بوده و شنيداه اند، به او رسیده است. بنابراین سندیت نُخستین کتابی که به زندگینامۀِ «محمد» پرداخته است گُزارش های بیانی پس از گذشتِ ۱۵۰ سال بوده است. در همینجا نیاز به گفتن است که از دست نوشته های ابن «اسحاق» امروزه هیچ سندی در دست نیست!
60 سال پس از «ابن اسحاق» شخص و مورخ دیگری بنام «ابن هشام» (۲۱۳ يا ۲۱۸ هجری) کتاب بجا مانده و گُزاره های بیانی و استوره سازیهای بجای مانده از «ابن اسحاق» را بازنگری و دوباره نویسی کرد.
بنابراین گامِ نخست برای نوشتن زندگینامۀِ «محمد» ۱۵۰ سال پس از زمانی که او میزیست، بوسیله «ابن اسحاق» آغاز شُد که تکیه به گُزارش های شفاهی داشت، و بدون وجود هیچ سندی تنها بر گفته های پدربزرگ ها و گُذشتگان استوار بود. و این زندگینامه در پی ۲۱۰ سال پس از آن در کتابهایی مانند: »سیره ابن هشام» - «طبقات ابن سعد»- «المغازی واقدی» و «تاریخ طبری» گُسترده و شاخه و برگ پیدا کرد.
این چهار کتابی که در بالا آورده شد،  همگی نتیجۀِ حکومتِ اقتدارگرای اسلامی عباسیان بودند که بُنمایۀِ تولید و پیدایش کتب صحاح الستهِ اهل تسنن و کتب اربعه شیعیان شد! و کتب اربعه شعیان هم به استناد برخی از این کتب و هم روایات شفاهی امامان شیعه تا سال ۳۲۹ هجری شکل گرفته است!

کتب صحاح السته اهل تسنن و منابع کتب اربعه شیعیان که همگی بازدۀِ سدۀِ ۳ تا ۵ هجری میباشند بدین قرار هستند: ( لطفاٌ توجه به فاصله زمانی بفرماید)

صحیح البخاری از ۱۹۵ تا ۲۷۵ هجری.
صحیح المسلم از ۲۰۲ تا ۲۶۲ هجری.
سنن ابو داود از ۲۰۲ تا ۲۷۵ هجری.
سنن ترمذی از ۲۰۹ تا ۲۷۹ هجری.
سنن سنایی از ۲۱۵ تا ۳۰۳ هجری.
سنن ابن ماجه از ۲۰۹ تا ۲۷۳ هجری.
شیخ کلینی وفات به سال ۳۲۸ هجری.
شیخ صدوق وفات ۳۸۱ هجری.
شیخ طوسی وفات ۴۱۳ هجری.
شیخ طوسی وفات ۴۶۰ هجری.

کتب اربعه شیعی همگی همزمان با پیدایش حکومت آل بویه (که یک حکومت ایرانی بود) و استفاده از ایدلوژی شیعگیری برای کسب قدرتِ سیاسی میان سال هایِ ۳۲۰ تا ۴۴۷ هجری نوشته شدند، و «شیخ رضی» هم در سال ۳۵۹ تا ۴۰۶ هجری یعنی ۴۰۰ سال بعد از مرگ یک شخصیت افسانه ای به نام «علی» (که هیچ رد پای تاریخی از وی نیز بجز در کتب اسلامی وجود ندارد) کتابِ خودش بنام نهج البلاغه را به او هدیه کرد و این تاریخ رسماً آغاز تاریخ سیاسی شیعیگری شُد.

همگی این کتاب های بالا برآیندِ سدۀِ سوم و چهارم و پنجم هجری، و عامل گُسترش و ترویج فقه و شریعت و پر شاخ و برگ شُدنِ اسلام هستند؛ و همۀِ آنها بن مایه های خود را از کتاب هایِ سیره ابن هشام،  طبقات ابن سعد، المغازیِ واقدی و تاریخ طبری گرفته اند! و از سوی دیگر همۀِ این کتاب ها در یک مورد وجه اشتراک دارند و آن اینکه همگی استناد به نُخستین زندگینامۀِ محمد میکنند که بدست «ابن اسحاق» ۱۵۰ سال پس از مَرگ یک پیامبر افسانه ای عرب به نام «محمد» نوشته شد، و خود آن زندگینامه هم بدست «ابن هشام» ۲۱۰ سال پس از گذشت زمانی که از آن به نام تاریخ مرگ «محمد» یاد میکنند، باز سازی شد.
همزمان با چیرگی سیاسی بنی امیه قرآنِ خط کوفی که گفته میشود بجا مانده از «عثمان بن عفان» از قوم بنی امیه بوده است، هم در دهه ۸۰ هجری بوسیله عبدالمک مروان (پنجمین خلیفه) از حکومت بنی امیه (از زبان سریانی/ آرامی) به خط عربی برگردانده شد؛ و مسلماٌ این جایگزینی خالی از اعمال نظر و رای سیاسی حکومت در دمشق نبوده است. لازم است که مجدداً تاکید بگردد که موضوع جمع آوری قرآن از زمان «ابوبکر» به پیشنهاد «عمر ابن خطاب» و تهیه و تکمیل آن در دوران «عثمان» هم باز برگرفته از همین کتب تاریخی بدون سند، اصل و پایه هستند.

خلفای عباسی نیز به مانند خلفای اموی برای بدست آوردن سزاواری سیاسی خودشان به این قبیل افراد و منابع و کتب فوق دستاویز می شدند تا بتوانند توده هایِ مردم را متقاعد نمایند که راه سیاسی آنان همان راه «محمد» و خلفای راشدین است؛ و همان شعار پُرآوازۀِ «سیاست ما دیانت ماست» را سر میدادند. این تلاش های سیاسی عباسیان در آن دوران بوجود آورنده آیین اسلام و استوره ای بنام محمد روحانی و اعتقادی برای مسلمانان تا به امروز شده است. هر شش کتب صحاح السته اهل تسنن بر آمده از مشروعیت طلبی بنی امیه و بنی عباس برای ادامۀِ قدرت سیاسی است. دروغنگاری و گُسترش احادیث میلیونی اسلامی در همین دوران کلیدش زده شُد. آنان تا آنجا که توانستند به شخصیت شفاهی محمد و نقل قول شده از ابن اسحاق در ۱۵۰ سال بعد از مرگ وی شاخ و برگ دادند و بازدۀِ این تلاش ها تبدیل نمودن یک محمد خیالی / افسانه ای به یک محمد تاریخی، استوره ای و روحانی بود که امروز مسلمانان آنرا پیامبر اسلام می شناسند و به آن باورمند هستند.
«کارل هاینتس اولیگ» در کتاب از بغداد به مرو درباره اسطوره سازی برای جا انداختن ادیان باستانی مینویسد:

« اکثر ادیان همگانی (جهانی) استوره هایی را آفریده اند که مربوط به آغاز و دروۀِ  بُنیانگزاری آنها می شود. به این دلیل به آنها استوره گفته میشود زیرا در بازۀِ زمانی دو سده یا بیشتر از هزار سال، دیگر دسترسی تاریخی به موضوعات روایت شده ناممکن است.
کتاب عهد عتیق از زمان تبعید یهودیان به بابل یعنی شش قرن پیش از میلاد آغاز شد. در این جا میبایست میان افسانۀِ «ابراهیم» که هزار سال پیش از کتاب عهد عتیق با داستان «موسی» و خروج او از مصر که 600 سال پیش از میلاد نوشته شده است، پلی زده میشُد. نوشته های زرتشتی حتی باید فاصله زمانی بزرگتری را پر می کردند. کمابیش دو هزار سال میان کهن ترین متون اوستا و زندگی زرتشت بازۀِ زمانی وجود دارد. ادبیات بودایی اندکی پیش از میلاد در شریعت پالی تحریر شد و آن را مربوط به پیامبری می دانند که ظاهراً 500 سال پیش از آن زندگی می کرده است. در رابطه با نوشته های انجیل جدید، بازه های زمانی کوتاهتر میشود، ولی حتی اینجا نیز میان عیسی تاریخی و مسیح دینی، یعنی عیسی پیامبر،  ناسازگاری وجود دارد.
استوره های آغازین نه میتوانند و نه میخواهند که تاریخ را روایت کنند، آنها تنها باور دینی راوی و نویسندگان در دوران های پیشین را بازگویی میکنند.»۱

همین نویسنده سپس در جایی دیگر درباره استوره سازی شخصیت «محمد» می نویسد:
« ... داستان های مربوط به «محمد» در مکه و مدینه هدفشان این است که پیدایش دین نوین را به اثبات برسانند. هم از طریق سیره های «محمد» و هم از راه ساختن احادیث بعدی. این نوشته ها بدون بُنمایه های (منبع های) تاریخی هستند و تنها اهداف و نیات دینی را دنبال می کنند. این احادیث برای دین نوبنیاد به نام « تاریخ مقدس ( تاریخ بیرون از زمان و مکان)» عمل می کنند و هر آنچه را که برای نویسندگان مهم است به شکل داستانی یا حکایت گونه دربارۀِ آغاز دین خود روایت می کنند. تازه بر این بستر بود که قرآن (متون غیر روایی) توانست به عنوان یک سند شرعی پایه گذاری و اعلام شود. قرآن به تنهایی هیچ مناسبت و موجبی برای ایجاد یک دین نوین عرضه نمی کند؛ این استوره های نوشته شده در قرن نهم بود که از قرآن اسلام را ساخت. »۲
این بازی سیاسی برای جا انداختن آیین اسلام و یک کتاب مقدسی برای آن، از زمان سلسله بنی امیه آغاز گردید؛ و سپس در دوران سلسله عباسیان شالوده آن بگونۀِ کامل در راستای بدست آوردن سزاواری (مشروعیت) سیاسی برای حکومتِ عرب و زیر دَرَفشِ نژاد عرب با آب و رنگ دینی / اسلامی ریخته شد؛ آغاز یک راهی که تا به امروز باوجودِ شاخه ها و کیش هایِ بسیاری که از آن جدا شده است پایانی بر آن نیست و هنوز پس از گذشتِ ۱۵ سده در کشورهای اسلامی و یا ایران آخوند زده، ما گواه چنین بازی های سیاسی بر اساس یک دین و آیین ساختگی هستیم.
اکنون پس از گذشت ۱۵۰۰سال هنوز هیچ سند و ردپای تاریخی بجز تاریخ شفاهی و روایت هایِ سنتیِ اسلامی از محمد و چهار خلیفه راشدین در دست نیست!
اکنون پس از گذشتِ ۱۵۰۰ سال هیچ سند و مدرکی بجز تاریخ سنتی اسلام که در دوران خلافت عباسیان نوشته شده است از جنگ های محمد، درگیری های دشت حجاز در زمان ابوبکر پس از فوت محمد، حمله عمر به ایران و مصر و ادامه این تهاجمات توسط عثمان و علی در دست نیست!
جالب تر اینکه همۀِ تاریخ نویسان کلاسیک ایرانی و غیر ایرانی که درباره تاریخ ایران و اسلام نوشته اند کتب خود را تنها بر مبنای همین کتب تاریخ سنتی اسلام به رشته تحریر در آورده اند و هرگز این نویسندگان کلاسیک دربارۀِ دُرُستی اینگونه تاریخ نویسیِ اسلامِ سُنتی شک و تردیدی به خود راه نداده اند!


یاداشت ها

۱- از بغداد به مرو بازخوانی تاریخ اسلام از آخر به آغاز، کارل هاینس اولیگ، برگ های ۵۰- ۵۱

۲- از بغداد به مرو بازخوانی تاریخ اسلام از آخر به آغاز، کارل هاینس اولیگ، برگ های ۵۵- ۵۶