۱۴۰۰ آبان ۶, پنجشنبه

پذیرفتن افسانه بجای تاریخ و نقش زیانبار آ‌ن در واپسماندن ایران از تمدن

 


جاوید نامجو

این یک چشمداشت بیهوده ای است که ما از مردم ایران انتظار داشته باشیم که از تاریخ بیاموزند تا از اشتباه های تاریخی پیشگیری کنند، در جاییکه این مردم هنوز تاریخ کشورشان را نمیدانند و بجای آن، به مشتی افسانه به نام تاریخ باور دارند. افسوسمندانه حال و روز مردم ایران چنین است، زیرا آنها برای ۱۴ سده است که مشتی افسانه را که در دوران عباسیان و به سفارش آنها سرهم بندی کرده اند، به نام تاریخ آغاز اسلام پذیرفته اند. تفاوت دانش گذشتهنگاری نوین با افسانه هایی که از گذشته های دور به توده ها رسیده اند و توده های ناآگاه آنها را به نام تاریخ پذیرفته اند در اینجاست که امروز دانش گذشتهنگاری برای پذیرفتن هر پیش آمدی که در گذشته های دور روی داده است، درخواست سند و مدرک میکند و هر گزارش پیش آمده تاریخی را پیش از پذیرفتن، با نیروی خرد راستی آزمایی میکند. امروز دانش گذشتهنگاری نوین بگونه موشکافانه همانند کارگاه های جنایی برای کشف یک جنایت کار میکند. امروز این دانش میتواند بجای تکیه به گفته های روایان که بدون اینکه شاهد زنده یک جرم (رویداد) بوده باشند، تنها به بازگویی آن جرم بسنده کرده اند، به کمک «پازل های (رد پاهای)» بدست آمده در میدانی که جرم رویداده است، در نهایت یک نگاره دقیق از شیوه ارتکاب جرم بدست بدهد و چیستان جنایی (تاریخی) را بگشاید. با تکیه به این روش دانشی، امروز دانش گذشتهنگاری نشان میدهد که همگی این تاریخی که ما امروز به نام تاریخ آغاز اسلام و تازش عرب ها از عربستان به ایران میشناسیم، افسانه هایی هستند که در دوران عباسیان بافته شده و شاخ و برگ یافتند. نخستین روایت هایی که با تکیه به آنها ادعا شد که یک پیامبر عرب به نام محمد و یک جنبش دینی وجود داشته است، روایت های ابن اسحاق بود که ۱۵۰ سال پس از آغاز اسلام ادعا کرد که بگونه شفاهی از مادر مادربزرگش شنیده است که در مکه یک عربی به نام محمد ادعای پیامبری کرده است....... سپس تر ابن هشام با تکیه به روایت کوتاه و چند برگی ابن اسحاق، روایت وجود یک پیامبر عرب به نام محمد را تبدیل به یک زندگینامه برای محمد و گزارشی درباره رویدادهای آغاز اسلام کرد. پس از ابن هشام، گزارشنویسان دوران عباسی همانند بخارایی و تبری گزارش های ابن هشام را به سهم خودشان ولی با سفارش عباسیان بال و پر دادند. و تبری ۱۴ جلد کتاب در باره آغاز اسلام نوشت. و این درحالی است که نخستین گزارشی که ابن اسحاق درباره جنبش دینی محمد داده بود، بیشتر از چند برگ نبوده است که آنها نیز امروز در دست نیستند.

 نتیجه دستکم یک سده پژوهش در تاریخ آغاز اسلام نشان میدهد که آن عرب هایی که در آغاز سده هفتم میلادی در ایران قدرت سیاسی را بدست گرفتند، از حجاز (مکه و مدینه) به ایران نتاختند، بلکه آنها عرب های ایرانی و از کیش نستوری (یک شاخه از دین مسیح) بودند که ۴۰۰ سال پیش از اینکه در ایران قدرت سیاسی را بدست بگیرند با کوچ اجباری از زمان اشکانیان و سپس ساسانیان از سوریه به ایران رانده شده و در خوزستان، کرمان و خراسان جایگزین شده بودند. دلیل قدرت گرفتن این عرب های/ ایرانی شکست خسرو پرویز از هراکلیوس در جنگ های ۳۰ ساله علیه بیزانس (روم خاوری) در سال ۶۲۲ میلادی بود. پس از این شکست و فروپاشی ایران، این عرب های ایرانی همراه با قوم لخمیان که پیش از این برای آرتش ایران جنگ های نیابتی علیه بیزانس میکردند، توانستند در پی چندین جنگ داخلی قدرت سیاسی را زورگیری کرده و حکومت امویان را پایه گذاری کنند. آنچه را که ما امروز به نام تاریخ هجرت محمد از مکه به مدینه و آغاز اسلام و سالنامه اسلامی پذیرفته ایم، در حقیقت سال شکست شاهنشاهی ایران از بیزانس روم در سال ۶۲۲ میلادی است یعنی سال یک شکست سرنوشت سازی که زمینه را برای قدرت گرفتن عرب های مسیحی (نستوری) در ایران گشود. راستی این است که امویان برخلاف ادعای تاریخ نویسان مسلمان، مسیحی بودند، یک حقیقتی که میتوان آنرا به کمک سکه های پول با نگاره چلیپا (صلیب) و عیسی مسیح ثابت کرد [۱]. سرچشمه اندیشه اسلام که به معنی «صلح» است، عبدالملک مروان پنجمین خلیفه اموی بود. هدف او از پیشکشیدن اندیشه اسلام برپایی صلح میان کیش های مسیحی گوناگون بود که بر سر اختلاف درباره ذات مسیح که آیا او خدا یا فرزند خداست، خون همدیگر را میریختند. حتی عباسیان نیز تا زمان مامون هنوز مسیحی بودند. اسلام بدینگونه که ما آنرا امروز میشناسیم از زمان مامون عباسی شکل گرفت. نام محمد (ستایش شده/برگزیده) که امروز از آن به نام پیامبر اسلام یاد میکنند در حقیقت یک پاژنامی (صفتی) بود که ۴۰۰ سال پیش از پیدایش اسلام عرب های مسیحی در ستایش از عیسی مسیح بکار میبردند (که او هم یک شخصیت افسانه ای است). دلیل شکل گیری اسلام به شکل کنونیش جدا شدن راه دینی عباسیان از راه دینی بیزانس بشکل کامل بود. کنستانتینوپل (قسطنطنیه) در زمان عباسیان با واتیکان امروزی در جهان مسیحیت سنجش پذیر بود. هرکس که بر کنستانتینوپل حکومت میکرد، پیشوای جهان مسیحیت بود. پس از اینکه عباسیان در پی چندین جنگ با بیزانس برای گشایش کنستانتینوپل و شکست های پی در پی، پذیرفتند که در گشایش کنستاتینوپل ناکام هستند، آنها راه دینی شان را بگونه کامل از راه بیزانس روم جدا ساختند. و با نوشتن یک زندگینامه افسانه ای برای محمد و یک تاریخ افسانه ای برای آغاز دین اسلام به شکل گرفتن دین اسلام به شکل امروزیش کمک کردند. اسلام در حقیقت یک شکل تازه از دین مسیح ولی با فرهنگ عربی است. در یک سده گذشته در این زمینه کتاب های پژوهشی فراوانی انتشار یافته است و من خواندن آنها را به جویندگان راستی سفارش میکنم [۲] .

باور به دین اسلام و نبوت محمد که تنها سرچشمه آن افسانه های ساخته شده در دوران عباسی است، سبب واپسماندن ایرانیان برای ۱۴ سده از کاروان تمدن شده است. ژرفای این واپسماندگی این حکومت دینی است که برای ۴۳ سال با الگوبرداری موشکافانه از «مدینه النبی» ایران را به مرز فروپاشی و ناپدید شدن از روی نقشه جهان کرده است. برای پایندگی ایران و پیوستن دوباره این کشور به کاروان تمدن، ایرانیان هیچ راهی بجز بازنگری در باورهای دینی شان ندارند.

یاداشت

[۱]

نگاره برگزیده شده برای نوشته نگاره یک سکه پول از دوران امویان است که روی و پشت سکه نگاره مسیحی با چلیپا و پلکان سنگی را نشان میدهد. چلیپا و پلکان سنگی نمادهای مقدس در دین مسیح و یهود هستند.

[۲]

https://javidnamjou.blogspot.com/2021/05/blog-post.html