جاوید نامجو
چکیده:
همانگونه که نگاه انتقادی باختر به داستان های کتاب های «مقدس» به روشنگری و بیداری اروپا فرجامید، نگاه انتقادی به تاریخ اسلام سبب بیداری ایرانیان خواهد شد؛ سوای این، آنها نباید شگفت زده باشند اگر در سده بیست و یکم میلادی هنوز میان بیابان های حجاز در سده هفتم میلادی سرگردانند.
سرآغاز:
تا 200 سال پیش نه تنها مردم عادی بلکه بخش بزرگی از گذشتهنگاران و باستانشناسان اروپایی داستان های کتاب های «مقدس» انجیل و تورات را در جایگاه رویدادهای راستین تاریخی میپنداشتند. با آغاز پژوهش های دانشی و نگاه های کنجکاوانه به این افسانه ها، گذشتهنگاران و باستانشناسان اروپایی برای راستی آزمایی رویدادهای گزارش شده در کتاب های «مقدس» نیاز به سند داشتند. در این زمان بود که کند و کاوهای باستانشناسی در اورشلیم و پیرامون آن آغازید، زیرا این ناحیه نماگاه بُنیادین گزارش های انجیل و تورات بودند. پُرآوازه ترین باستانشناسان که بتازگی داستان های تورات را زیر ذره بین گرفته اند، باستانشناس اسرائیلی به نام «اسرائیل فرانکنشتین» و «باستانشناس آمریکایی به نام «نیل آشر زیلبرمن» هستند. این دو پژوهشگر در کتاب پژوهشی/ باستانشناسی به نام «خاکبرداری از تورات» [1] نشان میدهند که پس از 200 سال زیر و رو کردن اورشلیم و پیرامون آن برای کشف نشانه ای در اثبات داستان های تورات، هنوز باستانشناسان کامگار در پیدا کردن یک نشانه جدی تاریخی از ابراهیم ،موسی، سلیمان و دیگر پیامبرشاهان اسرائیلی نشده اند. و شگفتی اینجاست که در آن دوره ای که تورات از آن به نام دوران شکوفایی و اوج گستردگی فرمانروایی داود و سلیمان...و دیگر پیامبرشاهان یهودی یاد میکند، سنگ نبشته ها و کاخ های باستانی کشف شده در خاورمیانه، نشان از فرمانروایی پادشاهان توانمند هخامنشی در ایران، و آشوریان، بابلیان در عراق و حکومت های توانمند در سوریه و مصر دارد!!!! و در پیوند با بی پایگی افسانه وجود موسی و بردگان یهودی در مصر، باستانشناسان به کمک گزارش های دیواری که بر روی دیوار های داخلی اهرم مصر با خط «هیروگلیف» کنده کاری شده اند، نشان میدهند که نام «موسی (به لاتین موزس)» پاژنامی (صفتی) بوده است که به برخی از فرعون های مصری میدادند همانند «آه موزس» و «کا موزس». در این گزارش های دیواری که تاریخ 5000 ساله مصر را از ساده ترین رویدادها تا مهمترین آنها را گزارش کرده اند، هیچ گزارشی درباره یک پادشاه/ پیامبری به نام موسی، بردگان یهودی در مصر و خشک شدن گذرگاهی در رودخانه نیل یا فرود آمدن 10 بلای آسمانی بر کشور مصر...وجود ندارد. تنها گزارشی که درباره یهودیان داده اند، این است که آنها کارگران فصلی هستند که 3 ماه در سال برای کار کردن از کنعان به مصر آمده و سپس به دیار خودشان بازمیگردند.
در پیوند با دین اسلام نگاه انتقادی به این دین با پژوهش های گذشتهنگار و باستانشناس مجاری «ایگناز گولدزیهر» در سده نوزدهم آغاز شد [2]. تا پیش از «ایگناز گولدزیهر» بیشینه گذشتهنگاران باختر با خوش باوری پذیرفته بودند که «همه تاریخ نوشته شدۀِ اسلام رویدادهای راستین هستند و اسلام تنها دینی است که تاریخ آغاز آن بگونه مستند روزنگاری شده است!!!». ولی «ایگناز گولدزیهر» توانست به دور از ساده دلی و خوشباوری، ولی با نگاه انتقادی از راه بررسی بخش بزرگی از روایت ها و سیره های اسلامی نشان دهد که این روایت ها سندهای تاریخی نیستند، بلکه افسانه های هستند که در زمان عباسیان و با هدف های سیاسی/ دینی بافته شده اند؛ و تاریخ آغاز اسلام که برپایه این روایت ها نوشته شده است، باور پذیر نیست و باید بازنگری و دوباره نویسی شود.
پژوهش های نوین درباره تاریخ آغاز اسلام که نتیجه کارهای بُنیاد پژهشی / تاریخی «ایناراه» است [3] نشان میدهند که به واژگونه باور مسلمانان، خاستگاه اسلام حجاز (مکه و مدینه) نبوده بلکه ایران بوده است. و عرب ها هیچگاه برای صادر کردن اسلام به ایران نتاخته اند. آن عرب هایی که در سده هفتم میلادی توانستند در ایران قدرت سیاسی/ رزمی را بدست بگیرند، عرب های ایرانی از کیش نستوری بودند که 400 سال پیش از اینکه قدرت سیاسی را در ایران بدست بگیرند با کوچ اجباری بدست اشکانیان از سوریه به ایران رانده شده و در کرانه های عراق، خوزستان، کرمان و خراسان جایگزین شده بودند. این عرب های نستوری توانستند پس از شکست سرنوشت ساز خسروپرویز در سال 622 میلادی از فرمانروای بیزانس (روم خاوری) هراکلیوس در جنگ های 30 ساله، قدرت سیاسی / رزمی را در ایران بدست گرفته و حکومت امویان را پایگذاری کنند. یکی از دلیل ها مهم در مسیحی بودن امویان سکه های پول و سنگنبشته هایی است که با نگاره چلیپا (صلیب) از آنها برجای مانده است. در این پیوند یک پیامبر عرب به نام «محمد» هرگز وجود نداشته است، بلکه نام «محمد» پاژنامی (صفتی) به زبان آرامی/ سریانی به معنی «برگزیده» و «ستایش شده» است که عرب های مسیحی هزار سال پیش از پیدایش اسلام در ستایش از عیسی مسیح بکار میبردند.
همانگونه که نگاه انتقادی به داستان های کتاب های «مقدس» در باختر به روشنگری و بیداری اروپا فرجامید، نگاه انتقادی به تاریخ اسلام سبب بیداری ایرانیان خواهد شد؛ سوای این، تا زمانیکه ایرانیان نگاه انتقادی و دانشی به تاریخ آغاز اسلام نیاندازند و پیوسته با خوشباوری تاریخ سُنتی آغاز اسلام را بپذیرند که ارزشی بیشتر از روضه خوانی ملاها بالای منبر ندارد، نباید شگفت زده باشند اگر در سده بیست و یکم میلادی هنوز میان بیابان های حجاز در سده هفتم میلادی سرگردانند.
یاداشت
[1] The Bible Unearthed
https://www.goodreads.com/book/show/169479.The_Bible_Unearthed
[2] Ignaz Goldziher
[3] www. http://inarah.de