۱۳۹۶ آذر ۲۲, چهارشنبه

نگاهی کوتاه به کتاب: اسلام در سایۀِ شمشیرها





Neil Godfrey

  پیشگفتار و برگردان: جاوید نامجو
«تام هُلاند (Tom Holland) » نویسنده کتاب «اسلام در سایه شمشیرها» بر این باور است که تاریخی که ما امروز به نام تاریخ اسلام میشناسیم واقعیت ندارد و باید آنرا به کمک یافته های باستانشناسی بازنگری و دوباره نویسی کرد. با آنکه در تاریخ سنتی که هم اکنون ما از اسلام میشناسیم گفته میشود که انگیزه عرب ها برای کشورگشایی هایشان گسترش دین اسلام بوده است، ولی یافته های تاریخی نشان میدهند که کمابیش تا 200 سال پس از پایان کشورگشایی های عرب هیچ نام و نشانی از محمد و قرآن در کشورهای زیر سلطه آنها وجود نداشته است. از اینرو او چنین نتیجه میگیرد که تاریخ پیدایش دین اسلام را باید از تاریخ کشورگشایی های عرب جدا ساخت؛ دین اسلام 200 سال پس از کشورگشایی های عرب از سوی حاکمان عرب به ویژه عباسیان درخدمت هدف های سیاسی/رزمی و در راستای ادامه اشغال کشورهای زیر سلطه ساخته و بکار گرفته شُد.

سرآغاز:
نویسنده و گذشتهنگار «تام هولاند (Tom Holland) » با انتشار کتابی که در پیش رو دارید پرسش های شگفت انگیزی را درباره خاستگاه و سرچشمه دین اسلام پیشکشیده است. آیا این امکان وجود دارد که سرچشمه این سه دین سامی / ابراهیمی یهود، مسیحی و اسلام که ادعای داشتن کتاب آسمانی میکنند، بیشتر از یک افسانه نباشد؟

روایت های سُنتی چه میگویند؟
1) مُحمد یک بازرگان بیسواد در شهر مکه بود.
2) شهر مکه کانون بُزرگ آیین بُت پرستی بود- هیچ یهودی یا مسیحی در آنجا نبود.
3) هنگامیکه محمد به سن 40 سالگی رسید به کمک یک فرشته دستورهایی را از سوی خدا دریافت کرد.
4) محمد واپسین پیامبر است. آموزش های او درباره یکتاپرستی سبب خشم بُت پرستان و تبعید او به مدینه شد.
5) محمد بر عرب ها پیروز شد و مکه را گشود. سپس همه عرب ها مسلمان شدند.
6) در آغاز آموزش های محمد همگی زبانی (شفایی) بودند. تا این زمان هیچ کدام از پیام های او نوشته نشده بودند. ولی همانگونه که امروز میدانیم، عرب ها به اسلام گرویدند.
7) تهیج شده با آموزش های محمد، عرب ها آهنگِ گشایش جهان را کردند. از نشانه های همراه بودن خدا با عرب ها این معجزه است که آنها توانستند فرمانروایی های روم و ایران باستان را سرنگون کنند.
8) فرمانروایی اسلام بر بخش بزرگی از جهان نشان میدهد که محمد پیامبر خدا بود.

پُرسش های چالش برانگیز «تام هُلاند (Tom Holland)»
«تام هولاند (Tom Holland)» میگوید: در گزارش هایی که از سده هفتم میلادی در دست هستند سخن از کشورگشایی عرب ها است و نه مسلمان ها. نُخستین نشانه ها دربارۀِ زندگی محمد دور و بَر سده هشتم میلادی است—یعنی کمابیش دویست سال پس از زمانی که او زندگی میکرده است. در این فاصله زمانی، نه نشانه ای از زندگی رسول الله در دست است، نه تاریخی، نه گزارش نوشتاری از عرب ها درباره کشورگشایی هایشان، نه تفسیری درباره قرآن—سپس به ناگهان وکمابیش پیرامون سده هشتم میلادی، ما با توفانی از گزارش ها برای پُر کردنِ تُهیگی پرسش های بالا رو در روی میشویم.
خاموشی مرموزانه و گرهگاه های دیگر

چگونه این دویست سال سکوت قابل توجیه است؟
پاسخ سُنتی این است که در آن دوران گزارش دربارۀِ رویدادها دهان به دهان میچرخید و فرهنگ آنها شفاهی بوده است. ولی گرهگاه اینجاست که کشورهایی که بدست عرب ها اشغال میشدند همه دارای سطح بالایی از فرهنگ و سواد بودند، از اینرو شگفت انگیز است که تا پیرامون سده هشتم میلادی هیچکس درباره این کشورگشایی ها گزارشی ننوشته است. در پیوند با کشورگُشایی های رومی ها و ایرانیان باستان ما گزارش هایی از مردم شکست خورده دربارۀِ دین و فرهنگ فاتحان در دست داریم. ولی درپیوند با کشورگشایی های عرب ها در یک فاصله زمانی دویست ساله هیچ گزارشی در دست نیست.
پاسُخ «تام هُلاند (Tom Holland)» این است: اسلام تا سده هشتم میلادی به اینگونه ای که ما امروز میشناسیم، وجود نداشته است. باور دینی مسلمانان بسیار پیچیده است—اسلام یک نظام دینی/ فرهنگی است و پیچیده تر از یک «دین ساده» است. و این پذیرفتنی نیست که اسلام بدست یک آدم عادی و در دوران زندگیش شکل گرفته باشد که ناگهان رهبری بخش بزرگی از مردم جهان را بدست بگیرد و دیگر باورهای دینی را کنار بزند.
گرفتاری دیگر: با آنکه روشن است که بخش بُزرگی از قرآن ریشه در باورهای دینی یهودیان و مسیحیان دارد، ولی مسئله بُنیادین در زندگینامه محمد پافشاری بر این ادعاست که «او هیچکدام از اندیشه هایش را از یهودیان و مسیحیان وام نگرفته است، زیرا او یک آدم بیسوادی است که در میان یک بیابان خشک و بی آب و علف، و جدا از این فرهنگ و تمدن ها زندگی و رشد کرده است!»
امروز ما مرز میان دین یهود و مسیحیت را به روشنی میشناسیم. «تام هُلاند (Tom Holland)» یادآوری میکند که تا پیش از «کُنستانتین (Constantine)» مرز دینی میان یهود و مسیحیت روشن نبود. این مرزبندی زمانی انجام گرفت که دین مسیح بکمک «کُنستانتین (Constantine)» به نام یک دین دولتی پذیرفته شد و رهبران کلیسا در جایگاهی قرار گرفتند که بتوانستند یک مرز شفاف برای پاسخ به این پرسش بکشند، که چه کسی مسیحی است و چه کسی نیست. کشیده شدن این «مرز دینی» یک واکُنشی را به همراه داشت. یهودی ها نیز در پاسخ به این مرزبندی، ناگزیر شدند چهارچوب های دینی خودشان را محکم تر و غیر قابل انعطاف تر کنند. اکنون این پرسش پیش میآید که سرنوشت آن انسان هایی که باور بینابینی—یهودی / مسیحی-- داشتند چه شُده است؟ آیا آن مسیحی هایی که همزمان «یهودی» هم بودند و آن یهودی هایی که باور داشتند که عیسی مصلوب شده، پذیرفته بودند که او همان مسیح رهایی بخش آنها بوده است؟ بدینسان مومنین با باورهای بینابینی ناگزیر شدند که از باورهای دینی بینابینی شان دست بردارند. «تام هُلاند (Tom Holland)» بر این باور است که خاستگاه و سرچشمه دین اسلام باورهای دینی بینابینی این انسان هایی بود که کلیسا و کنیسه (پرستشگاه های یهودی) آنها را به گُناه «ارتداد» از «سرزمین مقدس» و خانه و آشیانه شان راند و به بیابان فرستاد. این آدم های «مرتد» در مکه گردهم نیامدند، بکله در جایی که آنها بیشترین شمار را داشتند، در جایی در میان سرزمین های فلسطین، اردون و سوریه که سپس تر شهر «پترا (Petra)» نام گرفت.

آیا محمد وجود خارجی داشت؟
«تام هُلاند (Tom Holland)» به این پُرسش پاسخ مثبت میدهد. ما از بهر گزارش هایی که راهبان مسیحی در سده هفتم میلادی درباره محمد داده اند، از وجود او آگاه هستیم، اگرچه نه به نام پیامبر. راهبان از او به نام یک قانونگُزار یا یک فرمانده جنگی عرب یاد کرده اند. برخی از پژوهشگران به وجود محمد شک دارند. اسناد جالب دیگر نشان میدهند که محمد تا دوسال پس از آن زمانی که به نام سالمرگ محمد میشناسند، هنوز زنده بوده و رهبری فتح فلسطین را پیش میبرده است. بدینسان سندهای تاریخی و پُرسش ها سرشار از پیچیدگی هستند.
«تام هُلاند (Tom Holland)» باور دارد که محمد یکی از پیامبران عرب و فراوانی بود که در دوره او ادعای پیامبری کردند. از اینرو همه عرب ها از محمد پیروی نکردند.

کشورگُشایی های تازیان عرب، و نه اسلام
آیا انگیزه کشورگشایی تازیان عرب آموزش های محمد در راستایِ گسترش باورهای دینی مسلمانان بود؟ برای اثبات این ادعا ما هیچ نشانه ای در دست نداریم. من نمیخواهم بگویم که هیچ نشانه ای برپایه کشورگُشایی های عرب در سده هفتم میلادی وجود ندارد؛ شکی در آنها نیست. ولی آن پُرسشی که پاسخش هنوز روشن نیست، این است که آیا این عرب های تازی در آن زمان پیروان اسلام بودند، یا اینکه دین اسلام سپس تر و پس از این کشورگُشایی ها نمایان شُد؟
هنگامیکه رومی ها و ایرانیان سرزمینی را میگُشودند، آنها آثار و یادگارهای روشن از خودشان برجای میگذاشتند که نشان میداد آنها چه کسانی بودند و به چه چیزی باور داشتند. ولی هنگامیکه تازیان عرب بر مردم مسیحی و یهودی چیره میشدند، آنها هیچ نشانه ای از خودشان برجای نمیگذاشتند تا در آن زمان وابستگیشان را به یک دین ویژه نشان دهد. گویا برخی از مسیحیان از ترس اینکه تازیان عرب همبستۀِ یهودیان باشند، این اجازه را به یهودیان میدادند که به پرستشگاه هایشان بازگردند. به ویژه اینکه، شگفت انگیز است که در گزارش هایی که وابسته به این دوره هستند، نه سُخنی درباره محمد و نه نشانی از نام او روی سکه های پول وجود داد. از دیگر داده ها و اطلاعات شگفت انگیز اینکه قبلگاه و مهراب های مسجدهای نخستین به سوی فلسطین (شهر پترا) بود و نه به سوی مکه. نُخستین سکه پولی که به نام محمد زدند، متعلق به 50 سال پس از فتح فلسطین است.

سرچشمه قرآن
ولی درباره قرآن چه میدانیم؟ قرآن در زمان محمد بگونه نوشتاری وجود نداشت، ولی گفته میشود که پیش از اینکه آنرا با جوهر بنویسند، بگونه شفاهی انتقال میافت. این قرآنی که ما امروز میشناسیم همانند سکه پولی که به نام محمد زدند، سپس تر نمایان شد. پرسش دیگر اینکه، قرآن از کجا سرچشمه گرفته است؟ برپایه افسانه هایی که تا به امروز گوش شنوا دارند، از مکه. این افسانه بدینگونه دنبال میشود که محمد پیوسته در گفتگو با بُت پرستانی بود که نافرهیخته و از نگاهِ اندیشه و اخلاق گُمراه بودند و دربارۀِ یکتاپرستی و «اخلاق خدایی» هیچ نمیدانستند. ولی هنگامیکه آدم قرآن را میخواند، متوجه میشود که مخاطب محمد در این گفتگوها مردمی هستند که درباره کشاورزی، بارده کردن زمین، پرورش گاو و گوسفند و کشت انگور... از دانش فراوانی برخوردارند. ولی این مردمیکه طرف گفتگوی قرآن بوده اند، نمیتوانستند در شهر مکه زندگی کنند. شهر مکه از شبکه آبیاری و آبرسانی برخوردار نبود. افزون برآن، در قرآن این گفتگوها با مردمی انجام میگیرد که به روشنی از بُنیادهای دین مسیح و یهود آگاهند و عیسی مسیح و یهوه (خدای یهودیان) را میشناسند. پس مخاطبین محمد نمیتوانستند آدم های «بت پرست و جاهلی» باشند، که جایگاه آنها مکه بوده است.

چرا شهر مکه؟
نام شهر مکه تا سال 741 (یک سده پس از مرگ محمد) در هیچ نوشته ای یافت نمیشود—جای شگفتی است که مسلمان ها مکه را از نگاه شکوفایی اقتصادی و پیشرفت، «دوبی (Emirate of Dubai)» جهان کُهن مینامند، همانگونه که امروز مسلمان ها به آن اشاره میکنند! ولی هنگامیکه ما میدانیم که این شهر مکه در میان بیابان بی آب و علف ساخته شده است، پس چرا این شهر را در جایگاهِ خاستگاه اسلام برگزیده اند؟ پاسخ این است: همانگونه که مریم مادر مسیح میبایست باکره باشد تا هرگونه شک برپایۀِ زمینی و انسانی بودن مسیح زُدوده گردد، بدینسان قرآن نیز میبایست در یک بیابان پاکی نمایان میشُد که از آلوده شدن با هرگونه باور دینی دیگر دور نگهداشته شود. بدینسان دین اسلام کوشش کرده است که سرچشمه خودش را از آن بیراهه ای که دین یهود و دین مسیح رفته اند، جدا کند.

کشورگشایی های عرب در پی نمایان شدن اسلام
از نگاهِ «تام هُلاند (Tom Holland)» هنگامیکه تازی های عرب کشورگُشایی هایشان را آغازیدند، آنها دارای هیچگونه اندیشه و انگیزه دینی نبودند. شاید برخی از آنها پیرو محمد بوده باشند، ولی بسیاری از آنها مسلمان نبودند. جُدا از این، شکی نیست که محمد هنوز دینش را کامل نکرده بود، دینی که سپس تر به نام اسلام پذیرفته شد. عرب ها از زمان ها پیش در جایگاه سربازان روزمُزد در آرتش ایران بکار گرفته میشدند. و پس از جنگ های 30 ساله ایران و روم و پیش آمدن چندین بدآمد و به ویژه بیماری های واگیر دار همانند طاعون، هر دو فرمانروایی ایران و روم به اندازه ای ناتوان شدند، که سربازان مُزدور عرب، خودشان را در جایگاهی یافتند که بتوانند با پا پیشگذاشتن، سرزمین های بُزرگی را از دست این دو فرمانروایی بیرون بیاورند. بیماری واگیردار طاعون بدون شک یک چهارم از نیروهای مردمی هر دو فرمانروایی و سرچشمه های گردآوری مالیات را نابود ساخت، و بخش دیگر از نیروهای انسانی این دو کشور در جنگ ازدست رفته بودند؛ جنگی که به اندازه یک نسل ادامه یافت و سبب نابودی نیروهای هر دو فرمانروایی شد. فرمانروایی بیزانس روم توانست در پایانِ جنگ، فلسطین را پس بگیرد، ولی به کمک یک نیروی رزمی که تنها اسکلتی از آن برجای مانده بود. از بهر از دست رفتن نیروهای فراوان انسانی، کشور ایران و روم عرب های فراوانی را به نام سرباز مزدور در مرزهای خودشان بکار گرفته بودند. بدینسان سربازان مُزدور عرب با نیرومندی در عراق، سوریه و فلسطین حضور داشتند. آنها هم اکنون در این استان ها بودند. به باور من آنچه که ما از آن به نام «کشورگشایی های عرب» یاد میکنیم، چیزی سوای این نباشد که این سربازان مُزدور عرب «فرصت را غنیمت شمردند» و از آنجا که میدانستند هیچکس جلودار آنها نخواهد شد، پا پیشگذاشتند و برای گرفتن این استان ها از دست این دو فرمانروایی «بخت» خودشان را یافتند. بدینسان، هنگامیکه عرب ها فهمیدند که آنها مالک بخش بزرگی از سرزمین های این دو فرمانروایی پیشین شده اند، از خودشان پرسیده اند که چرا و چه شُد که خدا اجازه پیش آمدن چنین رویدادی را داده است؟ مگر اینکه این پیشامد خواست خدا بوده است. آنها باور دینیشان را—حتا اگر آنها یک باوری دینی هم میداشتند—بر مردم زیر سلطه تحمیل نمیکردند. هیچ نشانه ای از شورش مسیحیان، یهودیان یا وابستگان به دین های دیگر در دست نیست یا گزارش نشده است که انگیزه آن پایمال شدن باورهای دینی آنها بدست یک دین یا فرهنگ بیگانه بوده باشد.

پس در چه زمانی اسلام به نام دین عرب ها نهادینه شد؟
فرمانده جنگی عبدالمالک، در سال 685 میلادی، برای اینکه سزاواریش را به نام فرمانروای تازه قانونی و نهادینه کند، پیش از دیگر عرب هایِ هم تبارش و رومی ها در شمال، او ادعا کرد که از سوی خدا به نام فرمانروا برگزیده شده است. (در اینجا میتوان رفتار عبدالمالک را با «کُنستانتینConstantine » سنجید که او هم پیروزیش را به مسیحیت نسبت داد و سپس با ساختن کلیسا از مسیحیت استفاده ابزاری برای استوار کردن نیروی زمیش کرد.)
عبدالمالک در حقیقت «کنستانتین و پاولوس مقدس در یک شخصیت است.» او زبان عربی را به نام زبان فرمانروایی خودش نهادینه کرد. شکل و تصویر را از روی سکه های پول برداشت، نخستین ساختمان های اسلامی را به نام «بیت المقدس یا Dome of the Rock » بناکرد. از نگاه «تام هُلاند (Tom Holland)» او خودش را به نام نماینده خدا یا «خلیفه» شناساند. عبدالملک خودش را در جایگاه محمد نشاند. پس از مرگ عبدالمالک از قدرت مطلقه حکومت خلیفه گری او کاسته شد. همزمان رویدادهای دیگر شکل گرفتند. با گسترش فرمانروایی اسلام و فتح کشورهای تازه، موجی از بردگان به سوی ام القرای اسلام و کانون خلیفه گری روانه شدند که در سربازخانه ها و در مرزها و حاشیه شهرها همانند عراق جای داده میشدند. نوادگان این بردگان، به ویژه آنها که آزاد میشدند، قرآن خواندن را آغاز میکردند و کوشش میکردند که پیام های «آسمانی» آنرا در راه دستیافتن به حقوق انسانی، رحمت و ایستادن در برابر زورگویی ها و گُستاخی های اشغالگران عرب، برعلیه سروران عربشان تفسیر کُنند. بسیاری از این بردگان مسیحی، یهودی یا زرتشتی بودند؛ آنها فرهنگ ها و باروهای دینیشان را در گفتگوهای دینی وارد میکردند. با تاثیر پذیری از فرهنگ ها و باورهای دینی گوناگون، اسلام از شکل خام و آغازینش به شکل «تکامل» یافته امروزیش رسیده است.
برای نمونه: برخی از کیش های اسلامی خیانت جنسی به همسر را با شلاق زدن کیفر میدهند، و برخی دیگر با سنگسار، درحالیکه کیفر سنگسار در قرآن وجود ندارد، و این قانون از دین یهود گرفته شده است.
نمونه دوم: برپایه سفارش قرآن مومنین باید سه بار در روز نماز بخوانند. ولی امروز مسلمان ها پنج بار در روز نماز میخوانند؛ زرتشتیان پنج بار در روز نماز میخوانند، از اینرو آیین پنج بار نماز خواندن در اسلام از زرتشتیان گرفته شده است. آیا اینها نمونه هایی از تاثیر پذیری اسلام از دین های دیگر نیست؟
بدینسان دین اسلام با تاثیر پذیری از فرهنگ های گوناگون آغاز شد و به شکل نو و امروزی درآمده است. ولی این ویژگی ها به دین اسلام اعتبار «دین حقیقی» را نمیدهد. همه این دگرگونی ها را به شکلی با دست بردن در حدیث و سنت به محمد نسبت میدهند که آغازی برای سُست کردن نظام خلیفه گری در اسلام است.
http://vridar.org/2013/03/10/islam-the-untold-story/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر