جاوید
نامجو
افسوسمندانه در میان آزادیخواهان به ویژه هواداران پادشاهی یک سوتفاهمی پیش آمده است که میپندارند منظور از رفراندوم امید به برگزاری آن بدست این حکومت دینی است، درحالیکه راستی این است که درخواست رفراندوم به این معنی نیست که این حکومت اسلامی آنرا برگزار کند و دوباره با فریب و نیرنگ از صندوق رای مشروعیتش را تایید کند، بلکه منظور این است که مردم ایران این پیام را به جهان برسانند که خواهان دگرگون شدن ساختار سیاسی ایران و گذر از این حکومت دینی و اشغالگر ولی با ابزارهای مدنی هستند؛ بیگمان به کمک سازمان ملل و نهاد های جهانی به ویژه پُشتیبانی های دولت آمریکا مردم ایران خواهند توانست با روش های مدنی و کمترین خونریزی و هزینه های جانی و مالی از کابوس این حکومت اشغالگر گذر کنند. حقیقت این است که هم اکنون یک نیروی مردمی برای دگرگون کردن ساختار سیاسی در ایران و پایان دادن به هستی این حکومت اشغالگر اسلامی آزاد شده است، ولی از آنجا که این نیروی مردمی دارای هیچگونه سازماندهی و رهبری نیست، این احتمال وجود دارد که یا سرکوب شود و یا راه رسیدن به هدفش بسیار طولانی گردد. تفاوت میان یک جنبش سازمان یافته با یک جنبش بی سازمان این است که یک جنبش سازمان یافته میتواند با یک فراخوان میلیون ها تن از شهروندان را به خیابان ها سرازیر کند و با اعتصاب های سراسری اقتصاد حکومت را زمینگیر کند، ولی یک جنبش بی سازمان در زمان کوتاه سرکوب شده و هزینه های فراوان جانی و مالی را بر دوش مردم خواهد گذاشت. اگر ما بتوانیم درخواست رفراندوم را به یک خواست سراسری در میان آزادیخواهان تبدیل کنیم، بسادگی خواهیم توانست آنرا به این حکومت اشغالگر تحمیل کرده و شرایط برگزاری آنرا نیز به این حکومت دیکته کنیم. دیگر اینکه شعار رفراندوم به این جنبش یک هدف و شناسه (هویت) میبخشد، که بسان یک پیکر یگانه عمل کند، شعار رفراندوم به این جنبش ارج و اعتبار جهانی خواهد بخشید؛ و همزمان رفراندوم همان شعار سرنگونی ولی از راه های مدنی و با هزینه کمتر است.
در سخن با هواداران پادشاهی میگویم که جایگاه شاهزاده رضا پهلوی تاج سر ما و سامانه پادشاهی هم آرزوی ما! ولی گرفتاری برخی از هواداران پادشاهی این است که آنها تفاوت میان رویا و واقعیت را نمیدانند. راستی این است که ما هم اکنون برای گذار از این حکومت دینی به یک برنامه عملی نیازمندیم تا بتوانیم جنبش را سازماندهی کنیم و با کمترین هزینه از این تنگنا گذر کنیم. اگر هم اکنون که تنور جنبش داغ است، آزادیخواهان نتوانند با کمک آتش برافروختۀِ جنبش «نان آزادی»| را بر تنور جنبش بچسبانند، پس از گذشت اندک زمانی آتش جنبش فروکش کرده و تنور جنبش سرد خواهد شد، در نتیجه باید تا 10 سال دیگر برای جنبش دیگر منتظر ماند.
من بارها تکرار کرده ام که منظور از شعار رفراندوم اجرای آن بدست این حکومتِ اشغالگر نیست. زیرا روشن است که این حکومت دینی هیچگاه یک رفراندومی را که نتیجه آن کنار رفتن آخوندها از قدرت باشند، برگزار نخواهد کرد. ولی این شعار یک استفاده عملی برای آزدیخواهان دارد: این شعار میتواند آزادیخواهان را پیرامون یک خواست مدنی سازماندهی کند و تبدیل به یک پیکر یگانه سازد تا درخواست خودشان را رسانه ای و در پیش دید کشورهای آزاد جهان آشکار و جهانی کنند و همچنین درخواست پُشتیبانی جهانی کنند.
همانگونه که در بالا گفته شد، تفاوت میان یک جنبش سازمان یافته با یک جنبش بی سازمان این است که یک جنبش سازمان یافته میتواند با یک فراخوان میلیون ها تن از شهروندان را به خیابان ها سرازیر کند و با فراخوان برای اعتصاب های سراسری اقتصاد حکومت را در یک زمان کوتاه زمینگیر کند، ولی یک جنبش بی سازمان در زمان کوتاه سرکوب شده و هزینه های فراوان جانی و مالی را بر دوش مردم خواهد گذاشت. آن کسانیکه مخالف شعار رفراندوم هستند، یا پافشاری میکنند که درخواستِ رفراندوم باید پس از سرنگونی این حکومت دینی پیشکشیده شود، لطفا بگویند که برنامه آنها برای سامان دادن به جنبش آزادیخواهی مردم ایران چیست؟
افسوسمندانه در میان آزادیخواهان به ویژه هواداران پادشاهی یک سوتفاهمی پیش آمده است که میپندارند منظور از رفراندوم امید به برگزاری آن بدست این حکومت دینی است، درحالیکه راستی این است که درخواست رفراندوم به این معنی نیست که این حکومت اسلامی آنرا برگزار کند و دوباره با فریب و نیرنگ از صندوق رای مشروعیتش را تایید کند، بلکه منظور این است که مردم ایران این پیام را به جهان برسانند که خواهان دگرگون شدن ساختار سیاسی ایران و گذر از این حکومت دینی و اشغالگر ولی با ابزارهای مدنی هستند؛ بیگمان به کمک سازمان ملل و نهاد های جهانی به ویژه پُشتیبانی های دولت آمریکا مردم ایران خواهند توانست با روش های مدنی و کمترین خونریزی و هزینه های جانی و مالی از کابوس این حکومت اشغالگر گذر کنند. حقیقت این است که هم اکنون یک نیروی مردمی برای دگرگون کردن ساختار سیاسی در ایران و پایان دادن به هستی این حکومت اشغالگر اسلامی آزاد شده است، ولی از آنجا که این نیروی مردمی دارای هیچگونه سازماندهی و رهبری نیست، این احتمال وجود دارد که یا سرکوب شود و یا راه رسیدن به هدفش بسیار طولانی گردد. تفاوت میان یک جنبش سازمان یافته با یک جنبش بی سازمان این است که یک جنبش سازمان یافته میتواند با یک فراخوان میلیون ها تن از شهروندان را به خیابان ها سرازیر کند و با اعتصاب های سراسری اقتصاد حکومت را زمینگیر کند، ولی یک جنبش بی سازمان در زمان کوتاه سرکوب شده و هزینه های فراوان جانی و مالی را بر دوش مردم خواهد گذاشت. اگر ما بتوانیم درخواست رفراندوم را به یک خواست سراسری در میان آزادیخواهان تبدیل کنیم، بسادگی خواهیم توانست آنرا به این حکومت اشغالگر تحمیل کرده و شرایط برگزاری آنرا نیز به این حکومت دیکته کنیم. دیگر اینکه شعار رفراندوم به این جنبش یک هدف و شناسه (هویت) میبخشد، که بسان یک پیکر یگانه عمل کند، شعار رفراندوم به این جنبش ارج و اعتبار جهانی خواهد بخشید؛ و همزمان رفراندوم همان شعار سرنگونی ولی از راه های مدنی و با هزینه کمتر است.
در سخن با هواداران پادشاهی میگویم که جایگاه شاهزاده رضا پهلوی تاج سر ما و سامانه پادشاهی هم آرزوی ما! ولی گرفتاری برخی از هواداران پادشاهی این است که آنها تفاوت میان رویا و واقعیت را نمیدانند. راستی این است که ما هم اکنون برای گذار از این حکومت دینی به یک برنامه عملی نیازمندیم تا بتوانیم جنبش را سازماندهی کنیم و با کمترین هزینه از این تنگنا گذر کنیم. اگر هم اکنون که تنور جنبش داغ است، آزادیخواهان نتوانند با کمک آتش برافروختۀِ جنبش «نان آزادی»| را بر تنور جنبش بچسبانند، پس از گذشت اندک زمانی آتش جنبش فروکش کرده و تنور جنبش سرد خواهد شد، در نتیجه باید تا 10 سال دیگر برای جنبش دیگر منتظر ماند.
من بارها تکرار کرده ام که منظور از شعار رفراندوم اجرای آن بدست این حکومتِ اشغالگر نیست. زیرا روشن است که این حکومت دینی هیچگاه یک رفراندومی را که نتیجه آن کنار رفتن آخوندها از قدرت باشند، برگزار نخواهد کرد. ولی این شعار یک استفاده عملی برای آزدیخواهان دارد: این شعار میتواند آزادیخواهان را پیرامون یک خواست مدنی سازماندهی کند و تبدیل به یک پیکر یگانه سازد تا درخواست خودشان را رسانه ای و در پیش دید کشورهای آزاد جهان آشکار و جهانی کنند و همچنین درخواست پُشتیبانی جهانی کنند.
همانگونه که در بالا گفته شد، تفاوت میان یک جنبش سازمان یافته با یک جنبش بی سازمان این است که یک جنبش سازمان یافته میتواند با یک فراخوان میلیون ها تن از شهروندان را به خیابان ها سرازیر کند و با فراخوان برای اعتصاب های سراسری اقتصاد حکومت را در یک زمان کوتاه زمینگیر کند، ولی یک جنبش بی سازمان در زمان کوتاه سرکوب شده و هزینه های فراوان جانی و مالی را بر دوش مردم خواهد گذاشت. آن کسانیکه مخالف شعار رفراندوم هستند، یا پافشاری میکنند که درخواستِ رفراندوم باید پس از سرنگونی این حکومت دینی پیشکشیده شود، لطفا بگویند که برنامه آنها برای سامان دادن به جنبش آزادیخواهی مردم ایران چیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر