جاوید
نامجو
مسلمانان ادعا میکنند که: [شهر مکه از زمان ابراهیم وجود داشته است. و در زمان ساخته شدن خانه کعبه در مکه در این شهر یک قوم عرب به نام «جُرهم» زندگی میکرد. اسماعیل در مکه زندگی کرد... و پس از مرگ «نابت بن اسماعیل (پسر اسماعیل)» ، قبیله «جُرهم» سرپرستی خانه کعبه را پذیرفت تا اینکه قبیلۀِ «بنی خزاعه» از یمن به مکه مهاجرت کرد و پس از شکست قبیله «جُرهم» آیین بت پرستی را در مکه گسترش داد. اما قبیله «جُرهم» موفق شد که پیش از عقب نشینی سنگ سیاه (حجرالسود) را در چاه زمزم پنهان کُند و آنرا با خاک پُر کند و 300 سال پس از آن این سنگ بدست «عبدالمطلب» پدربزگ پیامبر اسلام از چاه بیرون آورده شد و درجای ویژه آن در کنار خانه کعبه گذاشته شد!!!!!]
پیش از بررسی تاریخی این ادعا، میخواهم نشان دهم که نام «جُرهم» از کجا سرچشمه گرفته است. نام «جُرهم» برای نُخستین بار در یکی از سروده های «أمیه بن ابی الصلت» پسرخاله محمد نمایان شُد که او هم ادعای پیامبری میکرد [1]. افسانۀِ وجود قبیله «جُرهم» در مکه نخستین بار 90 سال پس از پیدایش اسلام بدست ابن اسحاق از نخستین گزارش نویس های اسلام بافته و به نام تاریخ اسلام بایگانی شد. سوای اینکه ابراهیم یک پیامبر افسانه ای است، تازه اگر ما ادعای وجود شهر مکه از زمان ابراهیم را هم بپذیریم، به این معنی است که این شهر کمابیش از 2500 سال پیش از زایش مسیح وجود داشته است. ولی من در یاداشت پیشین از راه بررسی تاریخ عربستان پیش از اسلام گزارشی دربارۀِ وجود حکومت های پادشاهی در عربستان از 3000 سال پیش از زایش مسیح را به شما نشان دادم که برپایۀِ آن نه در آثار و سنگنبشته های این پادشاهی ها که در نزدیکی شهر مکه پدیدار گشتند، و نه در گزارش های سالیانۀِ حکومت های آشور و بابل که پیوسته در جنگ و داد و ستد با جنوب، شمال و مرکز عربستان بودند، هیچ نامی از وجود شهر مکه نیامده است[2]. از اینرو یک ادعایی را که بر یک افسانه پی ریزی شده باشد، نمیتوان جدی گرفت. اگر ما همین افسانه وجود قبیله ای بنام جُرهم در مکه و پنهان کردن سنگ سیاه در چاه زمزم را بپذیریم، این پرسش پیش میاید که در آن 300 سالی که چاه زمزم با خاک پُر شد ه بود، چگونه مردم مکه و بادیه نشین های پیرامون این شهر آب مورد نیازشان را فراهم میآوردند؟ چگونه قبیله جُرهم توانست سنگ سیاه را با اینهمه اهمیتی که داشت، در هنگام گریز از شهر پنهان کند، بدون اینکه از چشم مردم مکه و قبیله بنی خزاعه پنهان بماند؟ برپایه همین گزارش افسانه ای میتوان به این حقیقت پی برد که تا سده چهارم میلادی نه چاه زمزمی در مکه بوده و نه خانه کعبه ای و نه سنگ سیاهی در کنار کعبه که نقش مهمی در آیین ستاره پرستی داشت. و چاه زمزم بایستی که نخست بدست پدر بزرگ پیامبر اسلام، عبدالمطلب کنده شده باشد. راستی این است که سنگ سیاه را یمنی ها سپس تر از یمن آوردند. همچنین گزارش های مستند تاریخی با رد این افسانه، نشان میدهند که از آغاز سده دوم میلادی با نمایان شدن نخستین نشانه های آسیب سد «مارب (پایتخت حکومت سبا)» مهاجرت قبیله های یمنی اوس و خزرج، بنی خزاعه و «Ozd» به عربستان آغاز میشود که بیشتر آنها از نوادگان خانوادۀِ « Amru bin Amer» بودند. قبیله های اوس و خزرج به سوی مدینه کوچ میکنند، به جایی که قبیله های یهودی بنیقینقاع، بنیقریظه و بنینضیر ساکن بوده و آنجا را با کشاورزی آباد کرده بودند. ولی « Ozd» به سوی رشته کوه های السروات در نزدیکی یک منطقه به نام «Orfeh» میروند، در نزدیکی جایی که سپس تر مکه ساخته میشود. بنی خزاعه در ناحیه ای به نام الظهران جایگزین میشوند که در نزدیکی آن سپس تر شهر مکه ساخته میشود. برپایه گزارش تبری دقیقا در همین زمان (سده دوم میلادی) است که قبیله لخمیان (همبستۀِ پادشاهی ساسانی) از یمن به میانرودان مهاجرت کرده و خانواده « Amru bin Amer» از یمن بیرون میشوند[3].
مسلمانان ادعا میکنند که: [شهر مکه از زمان ابراهیم وجود داشته است. و در زمان ساخته شدن خانه کعبه در مکه در این شهر یک قوم عرب به نام «جُرهم» زندگی میکرد. اسماعیل در مکه زندگی کرد... و پس از مرگ «نابت بن اسماعیل (پسر اسماعیل)» ، قبیله «جُرهم» سرپرستی خانه کعبه را پذیرفت تا اینکه قبیلۀِ «بنی خزاعه» از یمن به مکه مهاجرت کرد و پس از شکست قبیله «جُرهم» آیین بت پرستی را در مکه گسترش داد. اما قبیله «جُرهم» موفق شد که پیش از عقب نشینی سنگ سیاه (حجرالسود) را در چاه زمزم پنهان کُند و آنرا با خاک پُر کند و 300 سال پس از آن این سنگ بدست «عبدالمطلب» پدربزگ پیامبر اسلام از چاه بیرون آورده شد و درجای ویژه آن در کنار خانه کعبه گذاشته شد!!!!!]
پیش از بررسی تاریخی این ادعا، میخواهم نشان دهم که نام «جُرهم» از کجا سرچشمه گرفته است. نام «جُرهم» برای نُخستین بار در یکی از سروده های «أمیه بن ابی الصلت» پسرخاله محمد نمایان شُد که او هم ادعای پیامبری میکرد [1]. افسانۀِ وجود قبیله «جُرهم» در مکه نخستین بار 90 سال پس از پیدایش اسلام بدست ابن اسحاق از نخستین گزارش نویس های اسلام بافته و به نام تاریخ اسلام بایگانی شد. سوای اینکه ابراهیم یک پیامبر افسانه ای است، تازه اگر ما ادعای وجود شهر مکه از زمان ابراهیم را هم بپذیریم، به این معنی است که این شهر کمابیش از 2500 سال پیش از زایش مسیح وجود داشته است. ولی من در یاداشت پیشین از راه بررسی تاریخ عربستان پیش از اسلام گزارشی دربارۀِ وجود حکومت های پادشاهی در عربستان از 3000 سال پیش از زایش مسیح را به شما نشان دادم که برپایۀِ آن نه در آثار و سنگنبشته های این پادشاهی ها که در نزدیکی شهر مکه پدیدار گشتند، و نه در گزارش های سالیانۀِ حکومت های آشور و بابل که پیوسته در جنگ و داد و ستد با جنوب، شمال و مرکز عربستان بودند، هیچ نامی از وجود شهر مکه نیامده است[2]. از اینرو یک ادعایی را که بر یک افسانه پی ریزی شده باشد، نمیتوان جدی گرفت. اگر ما همین افسانه وجود قبیله ای بنام جُرهم در مکه و پنهان کردن سنگ سیاه در چاه زمزم را بپذیریم، این پرسش پیش میاید که در آن 300 سالی که چاه زمزم با خاک پُر شد ه بود، چگونه مردم مکه و بادیه نشین های پیرامون این شهر آب مورد نیازشان را فراهم میآوردند؟ چگونه قبیله جُرهم توانست سنگ سیاه را با اینهمه اهمیتی که داشت، در هنگام گریز از شهر پنهان کند، بدون اینکه از چشم مردم مکه و قبیله بنی خزاعه پنهان بماند؟ برپایه همین گزارش افسانه ای میتوان به این حقیقت پی برد که تا سده چهارم میلادی نه چاه زمزمی در مکه بوده و نه خانه کعبه ای و نه سنگ سیاهی در کنار کعبه که نقش مهمی در آیین ستاره پرستی داشت. و چاه زمزم بایستی که نخست بدست پدر بزرگ پیامبر اسلام، عبدالمطلب کنده شده باشد. راستی این است که سنگ سیاه را یمنی ها سپس تر از یمن آوردند. همچنین گزارش های مستند تاریخی با رد این افسانه، نشان میدهند که از آغاز سده دوم میلادی با نمایان شدن نخستین نشانه های آسیب سد «مارب (پایتخت حکومت سبا)» مهاجرت قبیله های یمنی اوس و خزرج، بنی خزاعه و «Ozd» به عربستان آغاز میشود که بیشتر آنها از نوادگان خانوادۀِ « Amru bin Amer» بودند. قبیله های اوس و خزرج به سوی مدینه کوچ میکنند، به جایی که قبیله های یهودی بنیقینقاع، بنیقریظه و بنینضیر ساکن بوده و آنجا را با کشاورزی آباد کرده بودند. ولی « Ozd» به سوی رشته کوه های السروات در نزدیکی یک منطقه به نام «Orfeh» میروند، در نزدیکی جایی که سپس تر مکه ساخته میشود. بنی خزاعه در ناحیه ای به نام الظهران جایگزین میشوند که در نزدیکی آن سپس تر شهر مکه ساخته میشود. برپایه گزارش تبری دقیقا در همین زمان (سده دوم میلادی) است که قبیله لخمیان (همبستۀِ پادشاهی ساسانی) از یمن به میانرودان مهاجرت کرده و خانواده « Amru bin Amer» از یمن بیرون میشوند[3].
ساخته شدن خانه کعبه بدست اسد ابو کرب (ابو کرب اسد)
«توبا«
به واژگونۀِ باور برخی از مسلمانان اسد ابوکرب یک شخصیت افسانه ای نیست، بلکه او یک شخصیت تاریخی و یک پادشاه یمنی از دودمان حمیر بود که در میان سال های 435-410 میلادی فرمانروایی کرد. او کسی بود که خانه کعبه را ساخت [4]. یک دلیل استوار برای این گزارش این است که اسد ابو کرب کوشش کرد که با هدف کُنترل «شاهراه ادویه» از یمن به سوی شمال عربستان و «داسه بارور (Fertile Crescent) [5] فرمانرواییش را به سوی باختر عربستان گسترش دهد. اسد ابو کرب در سده پنجم میلادی شهرهای مهم در بخش باختری عربستان را همانند یثرب و مکه را تسخیر کرد. در هنگام تسخیر شهر مکه او هنوز دین یهود را نپذیرفته بود. با این هدف که بتواند دلبستگی مردم مکه را بدست آورد (که بخش بزرگی از آن یمنی های بنی خزاعه بودند) اسد ابو کرب خانه کعبه را برپایه آیین یمنی پرستش ستارگان، ساخت که برپایه آن کره ماه نماد الله بود، خورشید خانم نماد خدایگان الات بود و دو سیاره دیگر که منات و عزی دختران آنها را نمایندگی میکردند. از آنجا که مردم ستاره پرست یمنی مپنداشتند که سرچشمه سنگ سیاه (حجرالسود) کره ماه است، این سنگ نقش کلیدی و ارج فراوان در آیین ستاره پرستی مردم یمن داشت. در یثرب اسد ابو کرب با آیین دین یهود و استوره های آن همانند «گزارش پرندۀِ هدهد به سلیمان دربارۀِ وجود پادشاهی سبا»، آشنا شد. پیامبر اسلام این داستان را که در یکی از کتاب های افسانه ای دین یهود به نام «The second targum of esther» آمده است، به قرآن افزود. پس از اینکه اسد ابو کرب آیین یهود را پذیرفت [6] او افسانه ها و استوره های یهودی را با آیین ستاره پرستی مردم یمن درهم آمیخت. او میپنداشت با یک چنین آیین درهم آمیخته بتواند لگام باختر عربستان را آسانتر در دست نگهدارد که جایگاه زندگی قبیله های یهودی و یمنی های ستاره پرست بود. اسد ابو کرب سپس تر ادعای پیامبری کرد. در مکه در امتداد یکی از سخنرانی هایش برای اثبات ادعای پیامبریش گفت که: «خورشید در یک مُرداب سیاه (گل سیاه) فرومیرود.» پیامبر اسلام این افسانه را به نام وحی منزل به قرآن افزود [7]. ادعای پیامبری اسد ابو کرب تا زمان پیدایش اسلام از بسیاری از قبیله های عرب جدی گرفته میشد. حتی پیامبر اسلام از او به نام یک مسلمان و یک پیامبر راستین نام برده است [8] نشانۀِ دیگری که دلیلی بر پیوند میان آیین ستاره پرستی با خانه کعبه است، این است که درب اصلی خانه کعبه را «درب پرستشگران خورشید» مینامیدند؛ و همانگونه که میدانیم خورشید همسر الله بود. [9[
نقش آیین ستاره پرستی مردم یمن در ساخته شدن خانه کعبه را نمیتوان ندیده گرفت. پیامبر اسلام پذیرفته بود که سرچشمۀِ آیین دینی مردم مکه یک آیین یمنی است، که در بسیاری از حدیث هایی که از محمد بازگویی میکنند، بازتاب یافته است. بخارایی در چندین حدیث از محمد بازگویی کرده است که: «ایمان یمنی است، خرد یمنی است». و در حدیث دیگر گفته است: «آموزه ها دربارۀِ قانون های دادگستری یمنی است» [10[
یاداشت ها:
[1] Diwan Ummiah bin Abi al-Salt, ( Beirut-1938), page 58
[2] جستحوی شهر مکه در عربستان پیش از اسلام
https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=1877415869208958&id=100008216882167
[3] ابن هشام (Ibn Hisham I, page 13)
Tarikh al-Tabari, I, pages 431 and 360 also mentioned the emigration to the area of Hira in Mesopotamia of
tribes descended from Maad bin Adnan from Yemen.
[4]
A. Jamme, W.F., Sabaean Inscriptions from Mahram Bilqis (Ma'rib), the Johns Hopkins Press, Baltimore, 1962,Volume III, page 387; there are also Texts numbered by G. Ryckmans after himself, G. Ryckmans, Le Museon 66(1953), pages 363-7, p1.V; quoted by K.A. Kitchen , Documentation For Ancient Arabia, Part I, Liverpool University Press, 1994, page 219
به واژگونۀِ باور برخی از مسلمانان اسد ابوکرب یک شخصیت افسانه ای نیست، بلکه او یک شخصیت تاریخی و یک پادشاه یمنی از دودمان حمیر بود که در میان سال های 435-410 میلادی فرمانروایی کرد. او کسی بود که خانه کعبه را ساخت [4]. یک دلیل استوار برای این گزارش این است که اسد ابو کرب کوشش کرد که با هدف کُنترل «شاهراه ادویه» از یمن به سوی شمال عربستان و «داسه بارور (Fertile Crescent) [5] فرمانرواییش را به سوی باختر عربستان گسترش دهد. اسد ابو کرب در سده پنجم میلادی شهرهای مهم در بخش باختری عربستان را همانند یثرب و مکه را تسخیر کرد. در هنگام تسخیر شهر مکه او هنوز دین یهود را نپذیرفته بود. با این هدف که بتواند دلبستگی مردم مکه را بدست آورد (که بخش بزرگی از آن یمنی های بنی خزاعه بودند) اسد ابو کرب خانه کعبه را برپایه آیین یمنی پرستش ستارگان، ساخت که برپایه آن کره ماه نماد الله بود، خورشید خانم نماد خدایگان الات بود و دو سیاره دیگر که منات و عزی دختران آنها را نمایندگی میکردند. از آنجا که مردم ستاره پرست یمنی مپنداشتند که سرچشمه سنگ سیاه (حجرالسود) کره ماه است، این سنگ نقش کلیدی و ارج فراوان در آیین ستاره پرستی مردم یمن داشت. در یثرب اسد ابو کرب با آیین دین یهود و استوره های آن همانند «گزارش پرندۀِ هدهد به سلیمان دربارۀِ وجود پادشاهی سبا»، آشنا شد. پیامبر اسلام این داستان را که در یکی از کتاب های افسانه ای دین یهود به نام «The second targum of esther» آمده است، به قرآن افزود. پس از اینکه اسد ابو کرب آیین یهود را پذیرفت [6] او افسانه ها و استوره های یهودی را با آیین ستاره پرستی مردم یمن درهم آمیخت. او میپنداشت با یک چنین آیین درهم آمیخته بتواند لگام باختر عربستان را آسانتر در دست نگهدارد که جایگاه زندگی قبیله های یهودی و یمنی های ستاره پرست بود. اسد ابو کرب سپس تر ادعای پیامبری کرد. در مکه در امتداد یکی از سخنرانی هایش برای اثبات ادعای پیامبریش گفت که: «خورشید در یک مُرداب سیاه (گل سیاه) فرومیرود.» پیامبر اسلام این افسانه را به نام وحی منزل به قرآن افزود [7]. ادعای پیامبری اسد ابو کرب تا زمان پیدایش اسلام از بسیاری از قبیله های عرب جدی گرفته میشد. حتی پیامبر اسلام از او به نام یک مسلمان و یک پیامبر راستین نام برده است [8] نشانۀِ دیگری که دلیلی بر پیوند میان آیین ستاره پرستی با خانه کعبه است، این است که درب اصلی خانه کعبه را «درب پرستشگران خورشید» مینامیدند؛ و همانگونه که میدانیم خورشید همسر الله بود. [9[
نقش آیین ستاره پرستی مردم یمن در ساخته شدن خانه کعبه را نمیتوان ندیده گرفت. پیامبر اسلام پذیرفته بود که سرچشمۀِ آیین دینی مردم مکه یک آیین یمنی است، که در بسیاری از حدیث هایی که از محمد بازگویی میکنند، بازتاب یافته است. بخارایی در چندین حدیث از محمد بازگویی کرده است که: «ایمان یمنی است، خرد یمنی است». و در حدیث دیگر گفته است: «آموزه ها دربارۀِ قانون های دادگستری یمنی است» [10[
یاداشت ها:
[1] Diwan Ummiah bin Abi al-Salt, ( Beirut-1938), page 58
[2] جستحوی شهر مکه در عربستان پیش از اسلام
https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=1877415869208958&id=100008216882167
[3] ابن هشام (Ibn Hisham I, page 13)
Tarikh al-Tabari, I, pages 431 and 360 also mentioned the emigration to the area of Hira in Mesopotamia of
tribes descended from Maad bin Adnan from Yemen.
[4]
A. Jamme, W.F., Sabaean Inscriptions from Mahram Bilqis (Ma'rib), the Johns Hopkins Press, Baltimore, 1962,Volume III, page 387; there are also Texts numbered by G. Ryckmans after himself, G. Ryckmans, Le Museon 66(1953), pages 363-7, p1.V; quoted by K.A. Kitchen , Documentation For Ancient Arabia, Part I, Liverpool University Press, 1994, page 219
[5] دربرگیرندۀِ بخشهای خاوری دریای
مدیترانه، میانرودان و مصر باستان میباشد.
[6] انگیزه پذیرش دین یهود از سوی اسد ابو کرب سیاسی بود، تا یمن بتواند در درگیری میان ساسانیان زرتشتی و ترسایان رومی بیطرف بماند.
[7] تاریخ تبری Tarikh al-Tabari, I, page 429
[8] Halabieh I, page 280
[9] Halabieh I, page 236
[10] Al-Bukhari 5, page 122; Halabieh I, page 259
[6] انگیزه پذیرش دین یهود از سوی اسد ابو کرب سیاسی بود، تا یمن بتواند در درگیری میان ساسانیان زرتشتی و ترسایان رومی بیطرف بماند.
[7] تاریخ تبری Tarikh al-Tabari, I, page 429
[8] Halabieh I, page 280
[9] Halabieh I, page 236
[10] Al-Bukhari 5, page 122; Halabieh I, page 259
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر