۱۴۰۰ خرداد ۱۲, چهارشنبه

آغاز ناروشن دین اسلام

 


Volker Popp, Karl-Heinz Ohlig and Gerd R. Puin

برگردان و پیشگفتار: جاوید نامجو

چکیده

تا پیش از اینکه تاریخ سُنتی اسلام با روش های دانشی و تاریخشناسی نوین راست آزمایی شود، دستکم برای 12 سده این تاریخ به نام یک حقیقت پذیرفته شُده بود. ولی پژوهش هایِ نوینِ تاریخنگاری که از یک سده پیش به این سوی آغاز شده است، نشان میدهند تاریخ سُنتی اسلام که با تکیه به روایت های اسلامی نوشته شده است، ارزش تاریخی ندارد، و باید بازنگری و دوباره نویسی شود. برپایۀِ این پژوهش های نوین، نُخستین جزوه های قرآن سُروده های مذهبی از یک کیش مسیحی به نام نستوری به و به زبان سریانی بودند. در سدۀِ هفتم میلادی کیش نستوری در میان عرب های ایرانی و سوری گُسترده بود و نستوریان این سروده ها را در مراسم مذهبی شان میخواندند. یک پیامبر عرب به نام «محمد» هرگز وجود تاریخی نداشت. نام «محمد (ستایش شونده/ برگزیده» در میان عرب های مسیحی پاژنام (لقبی) بود که آنها در ستایش از عیسی مسیح بکار میبردند.  اندیشۀِ «اسلام» که به معنی صلح است، نُخستین بار از سوی عبدالمک مروان پیشکشیده شد. هدف او از پیشبردن این  اندیشه پایان دادن به ستیزه جویی میان کیش های گوناگونِ مسیحی بود که به دلیل اختلاف بر سر ذات عیسی مسیح که گروهی او را خدا و گروه دیگر او را پسر خدا و برخی پیامبر خدا میدانستد، خون همدیگر را میریختند. اسلام به شکل کنونیش از زمان مامون عباسی آغاز شد. او  به اندیشۀِ «اسلامِ» عبدالمک مروان که هدفش برپایی صلح در میان کیش های مسیحی بود، یک رنگ و روی عربی بخشید؛ مامون عباسی با کمک گرفتن از شعار  دینی عبدالمک مروان [«محمد عبدالله» که به معنی (مسیح) برگزیده و خدمتکار خداست] که بر دیوار داخلی قبه الصخره (اورشلیم) کنده کاری شده است، یک پیامبر عرب به نام محمد را آفرید و  یک زندگینامه افسانه ای برای او و یک تاریخ ساختگی برای  اسلام نوشت، و با اینکار یک خوانش تازه از دین مسیح را به نام دین «اسلام» نوآوری کرد.

فرنام «امیر المومنین» که امروز مسلمانان و به ویژه شیعیان آنرا «سرور مومنان» معنی میکنند، به کرده  به معنی «رئیس تامینات» یعنی رئیس یک دستگاهی است که امنیت زیر دستانش را فراهم میکند. این فرنام ریشه در آیین قبیله گری عرب ها دارد که هر عربی که از قبیله خودش رانده میشد، میتوانست با روی آوردن به قبیله دیگر از حق پناهندگی (امان) بهرمند شود.  و یا واژه «عبدالله» که امروز مسلمانان آنرا «بنده خدا ترجمه میکنند، در حقیقت به معنی «خدمتکار خدا» میباشد. این پاژنام را سده ها پیش از پیدایش اسلام، مسیحیان نستوری نخست به عیسی مسیح دادند و سپس به بلندپایگان دینی ئو حکومتی مسیحی میدادند. و خلفای اموی که خودشان را جانشینان عیسی مسیح میدانستند، پاژنام «عبدالله» را برگزیدند. و این گزینش در مخالفت با آیین دودمان ساسانی بود که خودشان را  از نژاد خدایان میدانستند.

تا پیش از اینکه افسانه هجرت محمد و غار «حرا» ساخته شود (که پس از گذشت 14 سده هنوز هیچکس نتوانسته است آنرا پیدا کند)، شهر الحیره در عراق کانون شکوفایی مسحیت در این نیسنگ بود. همانندی نام غار «حرا» و شهر «الحیره (در عراق)» نشان میدهد که الگوی نویسندگان مسلمان برای نوشتن زندگینامه محمد،  200 سال پس از این دوره، از کجا سرچشمه گرفته است. به واژگونه ادعای نویسندگان مسلمان، نماد چلیپا (صلیب) بر روی سکه ها و فرمان های حکومتی امویان نشانه رواداری آنها در برابر مسیحیان نبود، بلکه بیانگر باور آنها به مسیحیت بوده است.

 

سرآغاز

یک میلیارد و نیم مُسلمان  و قرآن پژوهان سُنتی باور دارند که رویدادهای آغاز اسلام همانند روز روشن هستند. برپایۀِ این باور: «یک پیامبر عرب به نام ُمحمد وجود داشت که در میان سال های 570 تا 632 میلادی میزیست؛ او  با پیام های آسمانی و الهام هایی که از  جبرئیل میگرفت، مردم را اندرز میداد؛ این پیام های آسمانی را شنوندگان مُحمد یاداشت میکردند؛ و اندکی پس از مرگ مُحمد، پیروانش الهام های آسمانی او را به شکل این قرآنی که امروز در دسترس است، گردآوری کردند. دقیق تر اینکه قرآن، 18 تا 24 سال پس از مرگ محمد و در زمان عُثمان، سومین خلیفه راشدین شکل نهایی و امروزین خودش را یافت. همراه با شکل گرفتن قرآن، بی درنگ یک موج بی مانندی از جنگ هایِ پیروزمندانه و کامگاری ها برای دینِ نوبُنیادِ اسلام آغاز شدند. در پی خلافت چهار خلیفۀِ راشدین (661-632)، فرمانروایی امویان (750-661) که پایتخت آنها دمشق بود، و در پایان فرمانروایی عباسیان از سال 749 که پایتخت آنها بغداد بود، سرزمین های اسلامی به اوج گُستردگی شان رسیدند.»

 کمابیش بیشتر کتاب های سُنتی که در بارۀِ تاریخ اسلام نوشته شده اند، زندگینامۀِ مُحمد، فرآیندِ شکل گیری قرآن و رویدادهای آغاز اسلام را بدینگونه که در بالا آمد، بازگویی کرده اند.

 

دیدگاهِ گُذشتهنگاران نوین دربارۀِ تاریخ سُنتی اسلام

اسلامشناس نامدار «رودی پارت (Rudi Paret)» در پیشگفتاری بر ترجمۀِ قرآن که بدست خودش آنجام گرفته است، مینویسد: «ما هیچ دلیلی نداریم که حتی یک آیه قرآن از خود محمد سرچشمه نگرفته باشد.» اکنون این پُرسش پیش میآید که دلیل «رودی پارت» از این ادعا چیست؟ و «رودی پارت» این آگاهی را از کجا بدست آورده است؟ او برای پیشکشیدن چنین ادعایی به چه سندهایی تکیه کرده است، با آنکه یکدست نبودن قرآن، وجود آیه های متفاوت و مُتناقض که در کنار هم هستند، و همدیگر را رد میکنند، و وجود آیه هایی که بازنگری و بازنویسی شده اند، آشکار هستند؟ و  شگفت انگیز است که او اینهمه مشکلات ادبی قرآن را  ندیده گرفته است.

راستی آزماییِ انتقادی و تاریخیِ اسنادی که تاریخِ سُنتی اسلام به آنها تکیه دارد، حقیقت شگفت انگیزی را آشکار میکند: همۀِ این داده هایی که اسلام سُنتی به آنها به نام «تاریخ آغاز اسلام» استناد میکُند، از سدۀِ 9 میلادی سرچشمه گرفته اند، به سُخن دیگر، این داده ها 200 سال پس از مرگ مُحمد گردآوری شده اند. در این زمان محمد به یک شخصیت نمادین برای یک فرمانروایی نیرومند تبدیل شده بود. آنچه که ما امروز به نام زندگینامۀِ مُحمد میشناسیم، در حقیقت سرچشمه در قرآن و این روایت ها و بازگویی های شفاهی دارند. و تنها تکیه گاه این ادعاها که میگویند: «قرآن نتیجۀِ موعظه های محمد در مکه و مدینه است،»  همین بازگویی های شفاهی هَستند. ولی، اگر این روایت های اسلامی بدون پیشداوری خوانده شوند، آنگاه وجودِ آن شخصیت افسانه ای که از او به نام پیامبر عرب، یاد میشود، آشکار میگردد که به کمک این روایت ها پدید آمده است. برای نمونه آدم در این روایت های اسلامی موردهایی را پیدا میکند که هرگز نمیتوانستند در آن زمانی که به دورۀ زندگی محمد نسبت میدهند، دارای اهمیت بوده باشند.  از اینرو میشود چنین نتیجه گرفت: از نگاه تاریخی وجود این پیامبر عرب ناروشن است. اگر بخواهیم دقیق تر بیان کنیم: وجود محمد از نگاه تاریخی پُرسش برانگیز است. و بگفتۀ «نوه (Y. D. Nevo)» یک یهودی اسلامشناس: «مُحمد یک شخصیت تاریخی نیست؛ زندگینامۀِ محمد در زمانی شکل گرفت، که داشتند این زندگینامه را برای او مینوشتند.» همچنین ادعا میشود که در زمان عٌثمان، یک کُمیتۀِ 3 نفره از مکه زیر مدیریت «زید بن ثابت» که از مدینه بود، موعظه های مُحمد را به شکل قرآن امروزی گردآوری کرد.

در پاسُخ به این ابهام های تاریخی که در بالا اشاره شد، کتاب پژوهشی/ تاریخی  «آغاز ناروشن اسلام (The Hidden Origins of Islam)» انتشار یافته است [1]. این کتاب نتیجه یک کار پژوهشی و گروهی اُستادان دانشگاه آقای «کارل-هاینس اوهلیگ (Karl-Heinz Ohlig، «گرد-رودیگر پوین (Gerd-Rüdiger Puin)»، «کریستُف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg)»، «موندهر سفار (Mondher Sfar)» و «ابن وراق (Ibn Warraq)» است. این کتاب برای نُخستین بار پرده از حقایق تاریخی نهفته و بسیار مُهم بر میدارد که تا کنون نه تنها از چشم توده ها،  بلکه از چشم پژوهشگران تاریخ اسلام در دانشگاه ها نیز پنهان مانده اند. رویهم رفته این حقیقت های کشف شده میگویند: قرآن سرچشمه در یک کیش سوری/عربی نستوری (مسیحی) دارد، که در سدۀِ  هفتم میلادی بسیاری از قبیله های عرب و سامی در خاورمیانه پیرو آن بوده اند. این مردمان عرب چندین دهه پیش از برگزاری «نخستین شورای نیسه (First Council of Nicaea)» به دین مسیح گرویده بودند. شورای «نیسه»  نُخستین کُنفرانس مسیحیان جهان است که در سال 325 میلادی در شهر «ازنیک (ترکیه امروزی) برگزار شُد؛ با آنکه این شورا به ذات عیسی مسیح جایگاه خدایی بخشید، ولی مسیحیان عرب در خاورمیانه، با وفاداری با آن آموزه های دینی که چندین دهه پیش از شورای «نیسه» آموخته بودند، عیسی مسیح را همچنان به نام «فرمانبُردار» و «فرستاده» یا «پیامبر» خدا میشناختند و نه به نام خدا یا پسر خدا.

به کمک سکه هایِ تاریخنگاری شده از سدۀِ هفتم و سدۀِ هشتم میلادی و همچنین نوشته هایی که بر دیوارهای درونی »قبه الصخره (Dome of Rock)» که در سال 692 میلادی بدست امویان ساخته شد و کلیسایی که از آن به نام جایگاه دفن عیسی مسیح در اورشلیم یاد میکنند، روشن میشود که همگی این اسناد از وجود گُستردۀِ یک کیش سوری/ عربی مسیحی گواهی میدهند که گرانیگاه باور دینیش چنین بود که: «خدا یکی است، و ستایش شونده (مُحمد)، عیسی مسیح فرستادۀِ اوست.» گزارش های تاریخی نشان میدهند که تا پایان سدۀِ هشتم میلادی در بخش بُزرگی از خاورمیانه و شمال آفریقا، رهبران قبیله های عربِ به دین مسیح گرویده بودند. همچنین دودمان امویان و دودمان عباسیان (تا زمان مامون) مسیحی بودند که در دمشق و بغداد فرمانروایی میکردند.  

با روشن شدن رویدادهای تاریخی سدۀِ هفتم میلادی در خاورمیانه، فرآیند شگفت انگیز پدیدار شدن یک دین نو آشکار میگردد: کاملا و همانند ویراستاران و نویسندگانِ پنج کتاب موسی، برای این دین نو نیز یک آغازی را ترسیم میکنند، تا بتوانند مشروع و قانونی بودنش را از آنجا توجیه کُنند. در این پیوند کتاب «تاریخ ناروشن اسلام»، به کمک شاهدان و گواهیان زمان، اسناد با سرچشمه های تاریخی باورپذیر، همچنین سکه های پول و سنگ نبشته های برجای مانده، این تاریخ سُنتی اسلام را به چالش گرفته است که یک میلیارد و نیم مسلمان به «دُرستی» آن ایمان دارند.

 اکنون این پُرسش پیش میآید که قرآن چگونه به شکل امروزی گرداوری شد؟ نوشته های قرآن نُخست از آغاز سدۀِ هشتم میلادی با کاستی ها و کمبودهای چشمگیر در دسترس بودند. ولی نیاز بود یک سدۀِ دیگر سپری شود تا این اندیشه جابیافتد که گردآوری قرآن را پایان یافته و این کتاب را دگرگون ناپذیر بداند. پژوهش های تازه نشان میدهند که قرآن باید در یک زمانی در عراق و در یک پیرامونی از ادیان مسیحی و یهودی شکل گرفته باشد. آیا این امکان هست که این کتاب در آنجا به نام اساسنامۀِ یک دین نو، به نام اسلام، ویراسته شده باشد، یا اینکه قرآن سده ها پس از این دوره به شکل امروزیش در آمده است؟

از زمان «گوتر لولینگ (Güter Lüling)» این گمانه زنی وجود دارد، که پیش از اینکه افسانۀِ وجود یک پیامبر عرب به نام «مُحمد» شکل بگیرد، نُسخه های نُخستین قرآن وجود داشتند؛ این نُسخه های نُخستین قرآن سُروده های مذهبی پیروان مسیحی «آریوس (Arius)» بودند که در آیین های دینی آنها خوانده میشدند. در نُخستین کُنفرانس جهانی مسیحیان که در سال 325 میلادی در شهر  « نیسه Nicaea (ازنیک در ترکیه امروزی)» برپا شد، «آریوس (Arius)» خودداری کرد عیسی مسیح را خدا بنامد. این دیدگاه مذهبی «آریوس (Arius)» سبب شد تا او از هماوردِ دینش «آتاناسیسوس» شکست خورده و خودش و پیروانش زیر سایۀِ پیگرد بایستند و سرکوب شوند. «گوتر لولینگ (Güter Lüling)» بر این باور است که این نُسخه های نُخستین قرآن که در نوشته شدن آنها «آریوس» نقش مهمی داشت، سپس تر بدست نُخستین کسانیکه خودشان را مُسلمان نامیدند بازنگری و ویراستاری شد و 2 سده پس از آن به شکل قرآن امروزی درآمد. پژوهش های دانشی «کریستف لوکسنبرگ» زبان شناس آلمانی این دیدگاه را تایید کرده اند. اگرچه «کریستف لوکسنبرگ» دیدگاه خودش را با یک گمانه زنی آغاز کرد، ولی او توانست ثابت کُند که قرآن در یک پیرامونی شکل گرفت که در آنجا آمیخته ای از زبان سریانی-آرامی-عربی گُسترده بود. بسیاری از بَرگَردهای (پاراگراف های) قرآن دارای واژگان و جمله های سریانی هستند که با وات های (حروف) عربی نوشته شده اند. تأثیر دستورزبان سریانی بر دستور زبان قرآن آشکار است. همچنین از دیگر اشتباه هایی که در هنگام نوشتن قرآن پدید آمدهاست، مشخص کردن حروف بیصدا از راه نقطه گذاری بوده است که سبب ترجمه و تفسیرهای اشتباه از آیه های قرآن شده است. نتیجۀِ این پژوهش ها سبب خوانش ها و برداشت های تازه از متون قرآن شده است. برای نمونه، این پژوهش ها نشان میدهند که آن آیه هایی که تا به امروز به مومنین نوید حوری های سفید در بهشت میدادند، باید بازنگری شوند. و برپایۀِ ترجمۀِ نو از این آیه های قرآن و الهام گیری از زبان سریانی / آرامی، روشن میشود که در اینجا به مومنین نوید انگورهای سفید در بهشت داده شده است. همه اینها نشانه های ریشه گرفتن آیه های قرآن از یک پیرامون مسیحی با زبان سریانی/ آرامی بوده است.

بیگمان این قبیله های عربِ مسیحی-بگونۀِ طبیعی و هماهنگ با آیین آن دوران به زبان سریانی-کتابچه هایی ویژۀِ سُروده های مذهبی داشتند که هنگام اجرای مراسم مذهبی از روی آنها میخواندند. این سروده های مذهبی میبایست در زمانِ دیر تر به زبان عربی برگردانده شده باشند. منظور از «زمانِ دیر تر» این است که یا این سروده ها در زمان عبدالملک مروان (مرگ سال 705 میلادی ) به عربی برگردانده شده اند و یا در زمان جانشین او «ال ولید»، که زبان عربی را زبان رسمی دیوانی کردند. گزارشی که از سدۀِ نهم میلادی به دست ما رسیده است، ادعا میکند که «عثمان همۀِ نسخه های قرآن را بجز آن نسخه ای که خودش گردآوری کرده بود، نابود کرد.» اکنون این پُرسش پیش میآید که آیا منظور این گزارش از «نابودی نسخه های قرآن بدست عثمان» آن نُسخه های بُنیادین از سروده های مسیحی به زبان سریانی نیستند که قرآن در آغاز سدۀِ هشتم میلادی از روی آنها رونوشت برداری شُد؟

به هر روی قرآن تاثیر فراوانی از باورهای سوری/ مسیحی گرفته است، همان باورهای دینی که 2 سده پیش از برگزاری کنفرانس نیسه در میان عرب های سوری گُسترده بودند، باورهایی که عیسی مسیح را  فرمانبر و فرستادۀِ خدا میدانستند. ولی این باور سوری/ مسیحی در کنفرانس «نیسه» به نام ارتداد محکوم و رد شد. از آنجا که تصمیم کنفرانس «نیسه» (در سال 325 میلادی) نخست در سال 410 از سوی رهبران مسیحی در سوریه پذیرفته شد، و دهه ها به درازا کشید تا این باور دینی در میان مردم جابیافتد؛ روشن است که این قبیله های عرب که خیلی زود دین مسیح را پذیرفته بودند،  بدون توجه به نتایج کنفرانس «نیسه»، همچنان آن باورهای مسیحی را پاس داشتند که در آغاز پذیرفته بودند. این عرب های مسیحی کتاب های تورات و انجیل را به نام کتاب های آسمانی پذیرفته ولی دیگر کتاب های دینی را رد میکردند. اکنون این پرسش پیش میآید که در چه زمانی به آن نسخه های نخستین قرآن که ترجمه ای از سروده های مسیحی بودند، آیه های تازه و گزارش دربارۀِ یک پیامبر عرب افزوده شدند که سرچشمه در باورهای مسیحی نداشتند ؟

این پُرسش ها را  کتاب «آغاز ناروشن اسلام»  بررسی کرده و پاسخ های روشن و مُستندی به آنها داده است. این کتاب میگوید: برای روشن شدن حقیقت آغاز اسلام نباید به گزارش ها و افسانه هایی اعتماد کرد که 200 سال پس از آغاز جنبش قرآنی نوشته شده اند، بلکه برای اینکار باید به سرچشمه های بُنیادین اسلام روی آورد که میتوان به کمک دانش زبانشناسی، مُهر و موم شناسی، سکه شناسی، سنگنبشته شناسی و کمک گرفتن از گزارش های شاهدان زنده در خاورمیانه و کشورهای همسایه ایران این حقیقت را آشکار ساخت. این کتاب سنگ بنایی است برای پژوهش های آینده که هدفشان پرتو افکندن بر تاریخ ناروشن اسلام است.

یاداشت

[1] https://www.amazon.de/Hidden-Origins-Islam-Research-History/dp/1591026342

برای خواندن این کتاب مهرورزانه لینک زیر را دنبال کنید:

https://javidnamjou.blogspot.com/2021/05/blog-post.html

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر