جاوید نامجو
برای 14 سده است که
فرآیند اسلامی شدن ایران را بدینگونه نشان میدهند که «کشور ایران در برابر مهاجمان
عرب مسلمان که از حجاز ( مکه و مدینه) آمده و به ایران تاختند، شکست خورد و آن عرب
های تازی با زور شمشیر و گرفتن برده و مالیات های سنگین دین اسلام را با زور به ایرانیان
پذیراندند.»
امروز دانش
گذشتهنگاری نوین به کمک فن آوری هایِ دانشی تازه، سنگنبشته ها، سکه های پول، مهر و
موم های حکومتی، برررسی شرایط اجتمایی میانرودان در سده هفتم میلادی و گزارش هایی
که از نویسندگان مسیحی در این دوران به ما رسیده است، نشان میدهند که تاریخ سنتی
اسلام و سرچشمه گرفتن این دین از مکه و مدینه که یک میلیارد و نیم مسلمان به
«درستی » آن ایمان دارند، از بُنیاد دروغ است و ارزشی بیشتر از افسانه «سیندرلا» و
«مرد عنکبوتی» ندارد، زیرا در هنگام نگارش رویدادهایِ تاریخ آغاز اسلام هیچ شاهده
زنده برای تایید آنها وجود نداشت و دیگر اینکه این تاریخ 200 سال پس از آن زمانی
نوشته شد، که گذشتهنگاران مسلمان از آن به نام آغاز پیدایش اسلام یاد میکنند [1].
دانشمندان به کمک
سندهای تاریخی نشان میدهند که عرب هایی که 14 سده پیش قدرت سیاسی را در ایران بدست
گرفتند، از حجاز نیامده بودند، بلکه این عرب ها برای چندین سده در ایران و پیرامون
ایران (عراق)
میزیستند.
آنها عرب های مسیحی (نستوری) بودند که چندین سده پیش از این با مدیریتِ پادشاهان
ساسانی از سوریه به ایران کوچ داده شده بودند؛ و در نتیجه آنها ایرانی های عرب
زبان و شهروندان ایران شده بودند [2]. یک پیامبر عرب به نام «محمد» هرگز وجود
نداشته است، نام «محمد» پاژنامی (لقبی) بود که مسیحیان عرب در ستایش از مسیح بکار
میبردند. آن تاریخی که امروز مسلمان ها از آن به نام «سال «هجرت» پیامبر اسلام یاد
میکند، در حقیقت تاریخِ شکست خسرو دوم پادشاه ساسانی از هراکلیوس فرمانروای بیزانس
(روم) در جنگ ها ی 30 ساله در سال 622 میلادی است. در این زمان بود که فروپاشی
شاهنشاهی ساسانی آغاز شد و در نتیجه قبیله لخمیان که از مسیحیان نستوری بوده و
همچنین تا پیش از این از هم پیمان های شاهنشاه ساسانی بودند با سو استفاده از
ناتوانی حکومت مرکزی، به ایران تاختند و در پی چندین جنگ بر ایران چیره شدند.
در این پیوند، آن
چهار خلیفه راشدین (ابوبکر، عمر، عثمان و علی) شخصیت های افسانه ای هستند که در
دروان عباسیان ساخته و به تاریخ اسلام افزوده شدند. نام «علی» یک نام عربی نیست بلکه یک نام سریانی است و ریشه در نام
«الا» یعنی خدا دارد که
معرب شده است. و گزینش نام «علی» بیانگر هدف های سیاسی است که شیعیان با افسانه
های خداگونه که برای او بافته بودند، دنبال میکردند. از آنجا که دین های نو کُپی
برداری از دین های کُهن هستند، شخصیت نوآوری شده و افسانه ای «علی» در دین اسلام
میبایست همان نقشی را ایفا کند که هارون برادر موسی در افسانه یهودیِ رهایی
یهودیان از بردگی در مصر بازی کرد.
دیگر اینکه به واژگونه باور شیعیان پاژنام
«امیرالمومنین» که آنها در ستایش از «علی» بکار میبرند، به معنی «سرور پارساخویان»
یا «سرور باورمندان» یا «سرور ایمانداران» نیست، بلکه این نام یک نام سریانی به معنی
«رئیس تامینات» است؛ یعنی رئیس یا فَرنشین سازمانی که امنیت را برای شهروندان
فراهم میآورد. اندیشه «اسلام (که به معنی صلح)» است، در حقیقت نخستین بار از
تراوشات ذهن عبدالملک مروان پنجمین خلیفه اموی بود که خاندان او از مسیحیان نستوری
بودند و هدف او برپایی «صلح (اسلام)» میان کیش های بینابینی و ستیزه جوی مسیحی/
یهودی بود که بر سر ماهیت و ذات «انسانی» یا «خدایی» مسیح در پیکار باهم و ریختن
خون همدیگر بودند. حتی عباسیان نیز مسیحی بودند و دین اسلام به شکل کنونیش در زمان
مامون عباسی شکل نهاییش را پیدا کرد که هدف او نیز کنترل کشورهای فتح شده به کمک
یک ایدیولوژی سیاسی/ دینی با الگوبرداری
از روش کشورداری ساسانیان بود.
یاداشت
[1]
https://mamnoe.wordpress.com/…/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9…/
[2]
The Hidden Origins of Islam
https://javidnamjou.blogspot.com/2018/12/blog-post_27.html
[1]
https://mamnoe.wordpress.com/…/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9…/
[2]
The Hidden Origins of Islam
https://javidnamjou.blogspot.com/2018/12/blog-post_27.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر