در قرآن جمله های
فراوان یافت میشود که از نگاه مترجمین قرآن قابل ترجمه و تفسیر نیستند، و تنها
پاسخی که آنها به این جمله هایِ ناروشن میدهند این است که «الله اعلم ( خدا داند)». هنگامیکه
قرآن نوشته میشد، زبان نوشتاری عربی هنوز به شکل کنونی تکامل نیافته بود؛ ولی در این دوره (میان سده چهارم تا سده هفتم میلادی) زبان آرامی هم بگونۀِ نوشتاری
تکامل یافته بود و هم در سنجش با زبان انگلیسی امروزی زبانِ داد و ستد، هُنر، موعظه
های دینی، و گفتگو میان ملت های گوناگون در میانرودان بود.
دانشمند زبانشناس آلمانی، «کریستف لوکسنبرگ» توانسته است در کتاب «خوانش سریانی/ آرامی قرآن»، از راه خواندنِ همزمان آیه های قرآن به دو روشِ عربی و آرامی و سنجش این دو خوانش باهمدیگر نشان دهد که آن بخش هایی از قرآن که امروز مترجمین و مفسرین قرآن از آنها به نام گُزاره های ناروشن و «عربی کُهن» یاد میکنند، در حقیقت سرچشمه در زبان آرامی دارند [1].
دانشمند زبانشناس آلمانی، «کریستف لوکسنبرگ» توانسته است در کتاب «خوانش سریانی/ آرامی قرآن»، از راه خواندنِ همزمان آیه های قرآن به دو روشِ عربی و آرامی و سنجش این دو خوانش باهمدیگر نشان دهد که آن بخش هایی از قرآن که امروز مترجمین و مفسرین قرآن از آنها به نام گُزاره های ناروشن و «عربی کُهن» یاد میکنند، در حقیقت سرچشمه در زبان آرامی دارند [1].
با آنکه مسلمانان
ادعا میکنند که «قرآن نخستین کتابی است که در سدۀِ هفتم میلادی به عربی نوشته شده
است»، ولی راستی این است که قرآنِ امروزی 2 سده پس از این زمان و در یک فرآیند
تدریجی گردآوری شد و شکل گرفت؛ یعنی این کتاب باید دستکم پس از نوشته شدن
واژهنامۀِ عربی به دست «خلیل ابن احمد فراهیدی» (که در سال 786 میلادی درگذشت)، پس
از اینکه «سیبویه حکیم (یک فرزانۀِ ایرانی)» برای نخستین بار دستورزبان عربی را
نوشت (درگذشت در سال 796 میلادی )، و چندین دهه پس از زمانی که «ابن هشام» کتاب
«سیرت رسول الله» را نوشت قرآن به شکل امروزیش در آمده باشد، (ابن هشام در سال 828 میلادی درگذشت). با توجه به داده
های بالا مسلمانان باید بپذیرند که شکل گیری قرآنِ امروزی نتیجه یک فرآیند تدریجی
بوده است تا اینکه قرآن شکل امرویش را پیدا کرد. اکنون اگر ما بخواهیم این باور
مسلمان ها را بپذیریم که قرآن بیدرنگ پس از درگذشت یک پیامبر عرب به نام «محمد» در سال 632 میلادی، نوشته شده
است، ما با یک تُهیگی زمانی به اندازۀِ 150 سال رو برور میشویم که در آن هیچ آثار
ادبی نوشتاری قابل توجه ای به زبان عربی یافت نمیشود.
.
اکنون این پُرسش پیش
میآید که چگونه میتوانست قرآن نوشته شود، هنگامیکه هنوز نه واژهنامه ای و نه
دستورزبانی برای زبان عربی نوشته شده بود؟ در این دوره ای که مسلمانان ادعا
میکنند، قرآن نوشته شد، هیچ آموزشگاه عربی وجود نداشت، بجز برای مسیحیان در شهر
های «انبار» و «حیره»، که در جنوب میانرودان (عراق امروزی) بودند. عرب ها در این
نیسنگ (منطقه) مسیحی شده و پیرو کیش های مسیحی / سوری بودند. و زبان ادبی/ فرهنگی
آنها سریانی/ آرامی بود. و زبان سریانی/ آرامی در آن دوران زبان گفتگو میان ملت ها
در میانرودان بود.
در آغاز سدۀِ سوم
میلادی مبلغین مسیحی برای تبلیغ دین مسیح به چهار گوشۀِ جهان رفت و آمد میکردند. و
با احتمال فراوان این مبلغین مسیحی برای آشناسازی عرب های بادیه نشین با آموزه های
دین مسیح، زبان آنها را یاد میگرفتند. و به کمک یک زبان بینابینی که آمیخته ای از
عربی و آرامی باشد، آموزه های مسیح را به عرب ها آموزش میدادند. و بدینسان زبان
نُخستین و نوشتاری قرآن باید شکل گرفته باشد که در آغاز یک آمیخته ای از زبان عربی/ آرامی بود.
از اینرو هر مترجم و
مفسر قرآن که بخواهد یک پژوهشِ کامل در قرآن و یک ترجمۀِ دقیق از این کتاب بکند باید
با زبان و دستور زبان سریانی/ آرامی آشنا باشد که در سده هفتم میلادی گُسترده بود. تنها از این راه
یک پژوهشگر قرآن میتواند معنی راستین این آیه ها و گُزاره های ناروشن در قرآن را
درک کند، اگر او این آیه های عربی را به زبان سریانی/ آرامی سده هفتم میلادی
برگرداند.
ولی ناآگاهی مترجمین
و مفسرین قرآن از زبان و دستورزبان سریانی/ آرامی در سدۀ هفتم میلادی سبب این
سوتفاهم ها و اشتباه در ترجمۀِ قرآن شده است که آنها واژۀِ «حوری» را که در زبان
سریانی/ آرامی به معنی «انگور سفید» است، بجای دوشیزگان بهشتی ترجمه کرده اند.
نیاز به گفتن است که «انگور سفید» یکی از نمادهایِ بهشتی در دین مسیحی است، و همچنین
یک نمادی برای یادآوریِ داستانِ «شام آخر مسیح» است. از دیگر عبارت های قرآنی که
به اشتباه ترجمه شده است، وجود «غُلمان» یا «کودکان» در بهشت است. درحالیکه در
ترجمۀِ قرآن به زبان آرامی این عبارت به معنی «میوۀِ درخت انگور» است، در ترجمۀِ
قرآن به زبان عربی این واژه به « کودکانی که همانند مروارید هستند» ترجمه شده است.
این نمادهای بهشتی (دوشیزگان و غُلمان ها) نشان میدهند که انحصارِ ترجمه و تفسیرِ
قرآن تنها در دستِ مردان و نیازهایِ آنها بوده است.
در سورۀِ نور (شماره
24، آیه 31 ) به عربی میخوانیم: «آنها باید شال هایشان را
به شلوار هایشان بزنند.» این عبارت هیچ معنی ای ندارد، ولی مترجمین و مفسرین قرآن
آنرا اینگونه ترجمه کرده اند: «آنها باید روسری هایشان را از سرها تا سینه هایشان
بگُسترانند.» و ترجمه اشتباه از این آیه سبب اجباری شدن قانون حجاب در اسلام شده است،
ولی، اگر این گزارۀِ عربی به زبان سریانی/ آرامی برگردان و خوانده شود، این معنی
را میدهد: «آنها باید کمربندهایشان را به دور کمرهایشان محکم کُنند.» که در آن دوران
رسم بود. برای نمونه مریم مادرِ عیسی مسیح در کتاب های دینیِ مسیحیان با یک کمربند
نشان داده میشود که محکم به دور کمرش بسته شده است؛ و همچنین در گزارش «شام آخر
مسیح» آمده است که او پیش از شستن پاهای یارانش (حواریون)، یک شالی را به دور کمرش
محکم میبندد.
نتیجه
این پژوهش هایِ
زبانشناس آلمانی، «کریستف لوکسنبرگ»، نشان میدهند که قرآن در شکل نُخستین و
بُنیادینش (اصلیش) یک کتاب دینی به زبان سریانی/ آرامی بوده است، با سروده ها و
گُزاره هایی از کتاب های مقدس مسیحی که در مراسم و آیین های مسیحی بکار بُرده میشُد.
از سوی دیگر، آدم با خواندن قرآن های امروزی در مییابد که قرآن برای بُت پرستانِ
مکه موعظه میکند تا آموزه هایِ کتاب مقدس (انجیل) را به زبان عربی به آنها انتقال
دهد. ولی راستی این است که آن بخش هایی از قرآن که در پیوند با تصمیم گیری های
سیاسی، حقوقی... و روی داد های پیش آمده در مکه و یثرب (مدینه) هستند، سرچشمه در
قرآن نُخستین و بُنیادین (اصلی) ندارند، بلکه اینها بخش هایی هستند که سپس تر،
یعنی 2 سده پس از شکل گرفتن نخستین قرآن با هدف های سیاسی به این کتاب افزوده شده
اند. .
یاداشت
[1] The Syro-Aramaic Reading of the Koran
Book by Christoph Luxenberg
سلام بسیار عالی و حاوی نکته های قابل تاملی است . برخی نوشته های نوبیسنده محترم بر گرفته از کریستف لوکزنبرگ* (Christoph Luxenberg) متخصص آلمانی است
پاسخحذف