نویسنده: ب. بینیاز (داریوش)
یک بازنگری تاریخی با اتکا به نخستین زندگینامۀ محمد
آیا مکه در سدۀِ هفتم میلادی وجود داشت، یک شهری بازرگانی و زادگاهِ محمد بود؟
چیکده:
در بخش یکم این نوشته دیدیم که تاریخ تولد محمد با اسناد و مدارک تاریخی
سازگار نیست و در برابر یک علامت پرسش بزرگ قرار میگیرد. اکنون به زادگاهِ او میپردازیم.
برپایۀِ روایات اسلامی محمد در مکانی به نام مکه زاده شد. ولی پژوهش های تاریخی/
باستانشناسی نوین نشان میدهند که آن مکانی که در روایت های اسلامی از آن به نام
مکه یاد میکنند، براستی دارای ویژگی های شهر پترا در کشور اردن امروزی است.
ما دربارۀ مکه چه میدانیم؟
ابن اسحاق میگوید که مکه از زمان اسماعیل، پسر ابراهیم، وجود داشته و کعبه
نیز به دست ابراهیم و اسماعیل ساخته شده است. این داستان نیز به ابن اسحاق برمیگردد
که در بخش «در ولایتِ کعبه و ریاستِ مکّه» [ص ۵۹] به گونهای گسترده به آن میپردازد. برپایۀِ
باور مسلمانان، دیرینگی مکه به بیش از سه هزار سال میرسد. اگر چنین باشد میباید
دست کم نام این شهر برای یک بار در بُنمایه های دینی، جغرافیایی، تاریخی یا ادبی
گزارش شده باشد. اکنون پُرسش این است که به جز در «سیرت رسولالله» ابن اسحاق در
کجا نام مکه آمده است؟ در قرآن یک بار نام مکه آمده است و یک بار هم نام بکّه.
«وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ
مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ ، وَكَانَ اللَّـهُ بِمَا
تَعْمَلُونَ بَصِيرًا» [سوره ۴۸، آیه ۲۴].
«و اوست همان كسى كه در دل مكه -پس از پيروزكردن شما بر آنان- دستهاى آنها را
از شما و دستهاى شما را از ايشان كوتاه گردانيد، و خدا به آنچه مىكنيد همواره
بيناست» [ترجمه فولادوند]
و در جایی دیگر نام بکّه آمده[۱] که البته مسلمانان میگویند منظور
همان مکه است و به همین دلیل مترجمان قرآن آن را «مکه» ترجمه میکنند:
«إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا
وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ» [سوره ۳، آیه ۹۶]
«در حقيقت، نخستين خانهاى كه براى [عبادت] مردم، نهاده شده، همان است كه در
بکّه [مکه] است و مبارك، و براى جهانيان [مايه] هدايت است.»
همان گونه که خواننده متوجه شده است این دو آیه هیچ داده ای دربارۀ مکه / بکه
به ما نمیدهند. موارد بالا تنها اشاره هایی هستند که قرآن دربارۀ مکه/ بکّه کرده
است.
البته در آیهای از قرآن از «مادر شهرها» (اُمّ القری) نام برده شده که مسلمانان
میگویند منظور همان مکه است و به همین دلیل آن را «مکه» ترجمه میکنند:
«وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ
وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ
بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» [سوره ۶، آیه ۹۶]
«و اين خجستهكتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم، [و] كتابهايى را كه پيش از
آن آمده تصديق مىكند. و براى اينكه [مردم] امالقرى [=مكّه] و كسانى را كه
پيرامون آنند هشدار دهى. و كسانى كه به آخرت ايمان مىآورند، به آن [قرآن نيز]
ايمان مىآورند، و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مىكنند».
حال این پرسش پیش میآید که اگر این مکان مقدس بیش از ۳ هزار سال قدمت داشته است، پس حتماً
باید در جایی مانند گزارشهای تاریخی یا نقشههای جغرافیایی ثبت شده باشد.
«دَن گیبسون[۲] Dan
Gibson» بخش بزرگی از پژوهش خود را روی
مکه و قبله متمرکز کرد و نزدیک به دو دهۀ تمامی اسناد و مدارک دینی و تاریخی و
جغرافیایی را مطالعه و پژوهش کرد. او حاصل پژوهشهای خود را در کتابی به نام
«جغرافیای قرآن» به نگارش در آورد. «دَن گیبسون» مینویسد با توجه به اینکه گفته
میشود که مکه یک شهر یا متروپل [اُمالقرای] پُررونق تجاری باستانی بوده پس باید
بتوان یک نشانی از آن در نقشههای جغرافیای کهن پیدا کرد. او تمامی نقشههای
جغرافیایی کهن را که در دسترس هستند، ترجمه و مطالعه کرد ولی هیچ اثری از شهری به
نام مکه نیافت:
«شاید خیلی شگفتانگیز به نظر برسد ولی هیچ نقشۀ جغرافیایی تا پیش از سال ۹۰۰ میلادی حتا نام مکه را هم ذکر نمیکند.
یعنی ۳۰۰ سال پس از مرگ محمد.»[۳]
موردِ پیش آمده شک گیبسون را برانگیخت: اگر مکانی به نام مکه وجود ندارد پس در
این جا سخن بر سر کدام مکان است؟ او یک بار دیگر تلاش کرد که تمامی اطلاعات دروندینی
اسلامی دربارۀ مکه را گردآوری کند تا بتواند یک تصویر روشنی از این مکان به دست
بیاورد.
مشخصات «مکه» که «دَن گیبسون» از لابلای روایات اسلامی بیرون کشیده
است:
۱- مادر شهرها [اُم القرای (به اصطلاح امروزی متروپل یعنی
شهری بزرگ با حومهها)]
۲- مرکز تجاری پررونق بر سر یک راه تجاری
۳- در میان دو درّه واقع شده است و از بالای کوههای اطراف میتوان کعبه را دید
۴- از میان مکه یک نهر آب میگذشت
۵- در مکه و پیرامون آن علف، انواع درختان و زمینهای کشاورزی وجود داشت
۶- برای ورود و خروج از شهر مقدس فقط دو راه یا گذرگاه وجود دارد
۲- مرکز تجاری پررونق بر سر یک راه تجاری
۳- در میان دو درّه واقع شده است و از بالای کوههای اطراف میتوان کعبه را دید
۴- از میان مکه یک نهر آب میگذشت
۵- در مکه و پیرامون آن علف، انواع درختان و زمینهای کشاورزی وجود داشت
۶- برای ورود و خروج از شهر مقدس فقط دو راه یا گذرگاه وجود دارد
به هر رو، گیبسون پس از گردآوری همۀ نقشهها و گزارشهای تاریخی یا سفرنامهها
متوجه شد که در هیچ کدام از آنها نامی از مکه برده نشده است: نه در نقشههای تجاری
کهن و نه در یادداشتهای تاجرانی که در «جادۀ کُندر (Weihrauchstraße)»
به داد و ستد سرگرم بودند. حتا خاک مکه نمونهبرداری شد و توسط زیستشناسان باستانشناس
مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشها نشان دادند که در مکه [کنونی] هیچ گیاه یا علف یا
درخت زیتون نمیتوانست و نمیتواند رشد کند.
پس از این که یقین حاصل شد که مکان مکه در هیچ جا ثبت نشده[۴] [علیرغم راویان اسلامی که میگویند ۳۰۰۰ سال قدمت دارد] و از سوی دیگر از نظر
زیستشناسی آشکار گردید که محیطِ طبیعی این مکه اساساً ربطی به «مکه» گزارشگران
اسلامی ندارد، این پرسش برای گیبسون پیش
آمد: پس «مکۀ واقعی» کجاست؟
با رجوع مکرر و دقیق به قرآن گیبسون به یک سرنخ رسید. در آیههای قرآنی زیر
چنین آمده است:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ (۶) إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ (۷) الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي
الْبِلَادِ (۸) وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ (۹)»
مگر ندانستهای که پروردگارت با عاد چه کرد؟ با عمارت ستوندار ارم، (۷) که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟
(۸) و با ثمود، همان کسانیکه در دره، تختهسنگها را میبریدند؟
(۹)
«دَن گیبسن» با توجه به آیه های بالا دریافت که تنها مکانی که دارای «عمارتهای
ستوندار» بوده است، «بریدن و تراشیدن سنگها» مرسوم بود، و واقعاً یک متروپل یا
مادر شهرها [ام القرای] بود و از اهمیت تجاری بسیار برخوردار بود، شهر پترا،
پایتخت نبطیان بود.[۵]
شهر پترا [شهر صخرهای] پایتخت نبطیان بوده و در آن روزگار عملاً یک امالقرای
[متروپل] بوده که آبادینشینهای فراوانی در پیرامون آن قرار داشتند. در سورۀ ۴۲، آیۀ ۷ آمده است:
وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ
الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ ۚ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ
فِي السَّعِير (۷)
و بدين گونه قرآن عربى به سوى تو وحى كرديم تا [مردم] مكّه و كسانى را كه
پيرامون آنند هشدار دهى، و از روز گردآمدن [خلق] -كه ترديدى در آن نيست- بيم دهى؛
گروهى در بهشتند و گروهى در آتش. (۷)
آیۀ بالا میگوید که مکۀ واقعی دارای حومه یا آبادیهای پیرامونی بوده است.
«مکۀ» کنونی، حتا آنزمانی که در زمان خلفای عباسی ساخته شد فاقد آبادیهای
پیرامونی بوده در حالی که باستانشناسان بیش از ۲۰ آبادینشین به همراه چاههای آب در
پیرامون سخذ پترا کشف کردهاند. این که در نهایت چگونه باید شهر پترا را در تاریخ
اسلام گنجاند و جایگاه واقعی آن کجاست به دلیل کمبود مدارک و اسناد نمیتوان تشخص
داد ولی با قاطعیت نسبی میتوان گفت که «مکۀ» کنونی، آن مکهای نیست که در احادیث
یا بعضاً در قرآن آمده است.
این شهر، طبق آخرین یافتههای باستانشناسی، دارای یکی از پیشرفتهترین سیستمهای آبرسانی و
آبیاری بوده است و تمامی آن گیاهانی که در روایات اسلامی دربارۀ مکه آمده در آنجا
یافت میشوند. دو راه باریک از میان صخرههای بسیار بلند این شهر را با خارج مربوط
میسازند.
تصویر بالا یکی از دو گذرگاهی است که میتوان وارد شهر شد یا از آن خارج شد.
یک راه دیگر مانند همین نیز در سمت دیگر پترا وجود دارد. طبق روایات اسلامی از دو
گذرگاه میشد وارد پترا شد.
از سوی دیگر برخی از زبانشناسان سالیان سال پیش از پژوهشهای دن گیبسون به این
نتیجه رسیده بودند که زبان و خط عربی اساساً تحت تأثیر نبطیان بوده است و نه تحت
تأثیر زبان سُریانی. در زیر «نقش ام الجمال دوم» را مشاهده میکنید:
«این کتیبه بدون تاریخ میباشد ولی محققین تاریخ آن را قرن شش میلادی میدانند.
قلم این کتیبه که قلم نبطی یا عربی شمالی است بسیار با لهجه قرآن نزدیک است و
زبانش به زبان عربی معروف قریب است گویی از خط نبطی و آرامی بسیار فاصله گرفته
است.»[۶]
در کنار این در تاریخ طبری آمده است که حتا پیش از آدم و حوا کسانی وجود
داشتند که «نبطی» نام داشتند:
«از مجاهد آوردهاند كه خدا حوا را از دنده آدم آفرید و چون بیدار شد به او
گفت: مرا به نبطى مرئه گویند، یعنى زن»[۷]
البته مجاهد و طبری با جمله بالا عملاً آشوبی در تاریخ رستگاری یهودیت که مورد
تأیید مسلمانان نیز است بوجود آوردند. طبری یا به عبارتی مجاهد میگوید که پیش از
آفرینش آدم و حوا، مردمانی وجود داشتند که «نبطی» نام داشتند و به زن، «مرئه» میگفتند.
حالا چرا نبطی؟ و همانگونه که همه میدانند مرکز نبطیان، شهر پترا بوده است.
بنابراین، حتا اگر بخواهیم طبق روایات اسلامی سخن بگوییم، نبطیها [و در اینجا شهر
پترا] حتا از آدم و حوا قدیمیترند.
به هر رو، مجموعۀ این دادهها و اطلاعات باعث شد که دن گیبسون یکبار دیگر
تاریخ پترا را زیر و رو کند و به این نتیجه برسد که آن مکهای که راویان اسلامی از
آن سخن میگویند در حقیقت شهر تاریخی پترا است.
همانگونه که گفته شد در قرآن دو بار به مکانی به نام «مکه» و «بکه» اشاره شده
است؛ البته بدون هرگونه اطلاعات روشنکننده. منبع دوم دربارۀ
مکه، احادیث و روایات اسلامی هستند. ولی آنچه که در این منابع دربارۀ مکه گفته شده
با «مکه» کنونی سازگار نیست. از سوی دیگر، طبق پژوهش گیبسون، «بکّه» یک واژۀ نبطی
است که از ریشه «بکی» [گریه کردن] اشتقاق شده و به معنی «گریان» میباشد. علت این
نامگذاری یعنی «بکه» برای شهر پترا دو زلزلۀ مرگبار بوده که کشتههای بسیار داد و
به همین علت این نام را به این شهر نیز دادهاند. واژۀ «مکه» از نظر ریشهشناسی در
عربی معلوم نیست. ولی در سُریانی -آرامی ریشه این واژه وجود دارد و به معنی «پایین
/ پست بودن» بودن است. اسم مکان آن، «مکه»، یعنی «مکانی که در جای پست یا دره قرار
گرفته» معنی میدهد. به عبارتی هم «بکه» و هم «مکه» هر دو به شهر پترا اشاره دارند
و نه «مکه» کنونی که بر یک بستر نسبتاً صاف قرار گرفته است.
به هر رو، طبق پژوهشهای دن گیبسون تا سال ۸۰۰ میلادی هیچ اثرِ مادی از این مکه
وجود نداشت و این مکان توسط خلفای عباسی ساخته شده است.[۸]
آنچه که در اینجا قریب به یقین است این است که این «مکه» هیچ ربطی به مکۀ
روایات اسلامی و قرآن [که به عنوان امالقرای نام برده است] ندارد. اگر چنین باشد،
آنگاه ما نه تنها با یک تاریخ تولد نادرست از محمد سروکار داریم بلکه نام مکان
تولد آن نیز که این مکۀ کنونی باشد نیز نادرست است. به عبارتی زمان و مکان تولد
محمد نه با اطلاعات قرآنی و نه با اطلاعات تاریخی سازگار است. پس محمد واقعاً در
چه زمان و در چه مکانی متولد شده است؟[۹]
همانگونه که احادیث و روایات اسلامی میگویند مکۀ کنونی یک متروپل [ام القرای]
بوده که دارای چندین حومه بوده است. نه تنها این، بلکه این متروپل یکی از مهمترین
مراکز تجاری منطقه بوده است. حال [طبق روایات] از این مکان، فردی به عنوان پیامبر
یا سردار یا هر چیز دیگر سر بلند میکند و مناطق بزرگی از تمدنهای کهن را به
اشغال در میآورد. معمولاً در تاریخ چنین بوده که خاستگاه قدرت جدید پس از موفقیتهای
نظامی بسط و توسعه مییافت. در مورد مکه ولی چنین نیست! مکه عملاً تا اواخر سدۀ
دوم هجری تقریباً هیچ اهمیتی نداشت، به همین دلیل نه تدابیر نظامی برای آن در نظر
گرفته شده بود، نه شالودۀ تجاری یا اجتماعی آن توسعه داده شده بود.
«سرانجام در مکه نیز سکه پیدا شد. در حال حاضر، کهنترین سکهای که از مکه به
دست آمده است مربوط به سال ۲۰۱ عربهاست. همچنین ضربِ سکههای نقرهای
در ارتباط با خلیفه مأمون از سال ۲۰۳ عربها نیز پیدا شد.»[۱۰]
به سخن دیگر، آن قدر مکه از نظر سیاسی یا دینی یا فرهنگی بیاهمیت بود که تازه
۲۰۰ سال بعد به نام این مکان سکه زده شد. تجارب تاریخی
درخصوص خاستگاه یک قدرت جدید ولی به ما میگویند که معمولاً «خاستگاه قدرت نوین»
در مدتِ کوتاهی به رونق و شکوفایی میرسد. چیزی که در خصوص مکه صدق نمیکند.
گیبسون بر این نظر است که «عبدالله ابن زُیبر» در سال ۶۴ هجری پترا [مکه] را به تصرف خود در آورد
[چیزی که روایات اسلامی دربارۀ مکه کنونی میگویند]، سنگ سیاه را از کعبه برداشت و
کعبۀ پترا را ویران ساخت و در یک محل جدید قرار داد و بعد اعلام کرد که در مکانی
جدید سنگهایی که ابراهیم نهاده بود کشف کرده است. گیبسون بر اساس روایات اسلامی
نشان میدهد که این واقعه یعنی تغییر مکان کعبه از پترا به مکه کنونی میان سالهای
۶۴ تا ۹۴ هجری باید رخ داده باشد. زیرا درست
در همین بازۀ زمانی است که سخن از تغییر قبله به میان میآید و چند دستگیها آغاز
میشوند. نخستین کسانی که جایگاه جدید مکه را پذیرفتند در قیام کوفه در سال ۷۱ هجری بود که از قبلۀ جدید طرفداری
کردند. [گیبسون: جغرافیای قرآن ۲۹۶-۳۰۱]
این که مکۀ کنونی یک مکانِ ثانوی یا جدید برای دین جدید [اسلام بعدی] بود که
توسط عباسیان ساخته شد گروه پژوهشی/تاریخی « اِناره (INARAH)» که در آلمان است، از راهی کاملاً دیگر بدان رسیده بود
که با راه پژوهشی گیبسون که تاریخ اسلامی را در کلیت خود میپذیرد کاملاً متفاوت
است، یعنی به اصطلاح با دو منطق متفاوت به نتیجه همسان رسیدن.
ولی باز این پرسش پیش میآید که آیین حج که امروزه به این شکل اجرا میگردد از
کجا شکل گرفته است؟ زیرا ما هیچ آیین مشابهای در ادیان یکتاپرست نداریم و هیچ
سندی در دست نیست که آیین «حج» در پترا به شکلِ کنونی صورت میگرفت. «مارکوس گروس»
در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیده است که آیین حج تحت تأثیر بودیسم بوده است.
زیرا بیش از سه سده عربها و غیرعربهای مسیحی یکتاپرست در کنار بوداییها در
منطقۀ مرو، بامیان، بخارا و... با هم زندگی میکردند.[۱۱] «گروس» میگوید که این آیین از [معبد] «نوبهار» بوداییها [که متعلق
به خاندان برمکیان بود] برای دین جدید یعنی اسلام مورد استفاده قرار گرفت.
به هر رو، با توجه به این که هنوز هیچ اثر تاریخی و ملموسی در مکۀ کنونی یافت
نشده که اثبات کند این مکه واقعاً همان مکه ای است که روایات اسلامی به آن اشاره
کرده اند و از سوی دیگر دادههای مکۀ کنونی اساساً با مکۀ روایات اسلامی هیچ
سازگاری ندارند، پس باید در این جا نیز محل تولد محمد یعنی مکۀِ روایات را در
برابر یک علامت پرسش بزرگ قرار داد. به عبارتی دو دادۀ اساسی در شناسنامۀ محمد،
یعنی تاریخ تولد و محل تولدش، نادرست هستند و هیچ پیوندی با راستی ندارند.
پایان بخش دوم
———————————-
[۱] ابن إسحاق مینویسد: «و در ابتدای جاهلیت چنان بود که هر
که در مکّه ظلمی کردی، زود او را هلاک کردندی یا او را از مکّه بیرون کردندی. (و
از این جهت، مکه را «بکهّ» نام نهادند. یعنی گردنِ جبّاران فرو میکوبد و ظالمان و
ستمکاران راه به خود نمیدهد.).» [همانجا، ص ۶۰] معلوم نیست ابن إسحاق معنی واژۀ «بکه»
را از کجا استخراج کرده است! «بکی» واژهای است نبطی که وارد عربی شده و به معنی
«گریه کردن» است و «بکّه» یعنی «گریان» و این نامی است که ساکنان پترا به دلیل
حوادث ناگوار به ویژه زلزلههای پی در پی روی آن نهادند. معلوم نیست ابن إسحاق
معنی این واژه را از کجا استخراج کرده است.
[۲] دن گیبسون یک مورخ / باستان شناس مستقل است و هیچ ربطی به گروه اِناره ندارد. او در کتابها و رسالات خود با سدها سند و مدرک نشان داده که آن دادهها و اطلاعاتی که مسلمانان دربارۀ مکه گفتهاند همگی با شهر باستانی پترا سازگار هستند.
[۳] Gibson, Dan: Quranic Geography. Independet Scholars Press, Canada, 2011. P. 224
[۴] در طی چهار دهۀ اخیر در مکه و پیرامون آن ساختمانهای فراوانی ساخته شده. برای پی ریزی این ساختمانها گاهی تا ۲۰ یا ۳۰ متر خاک برداری شده. تمامی شرکت های ساختمانی موظفاند به محض این که با چیز غریبی برخورد کردند مراتب را بلافاصله به سازمان گرداننده مکه و مرکز باستانشناسی عربستان سعودی گزارش بدهند. بنا به گفتۀ باستانشناسان سعودی تا کنون هیچ اثر یا نشان تاریخی که دال بر مکه بودن «مکه» کنونی باشد یافت نشده است.
[۵] برای اطلاعات بیشتر و دقیقتر دربارۀ «پترا» به منبع زیر رجوع کنید: „The Nabtaeans“, Dan Gibson
[۶] دکتر همتی / دکتر شاکر: گزارش، نقد و بررسی آراء کریستف لوگزنبرگ در کتاب قرائت آرامی-سریانی قرآن»، انتشارات دانشکده أصول دین، قم، ۱۳۹۵، ص ۸۸.
[۷] تاریخ طبری، جلد ۱، ص ۴۳
[۸] یکی از اشکالات اساسی گیبسون این است که او اگرچه نشان داده که قبلۀ همه معابد پیش از سال ۱۰۷ رو به پترا بوده است و با این که اظهار داشته که این «مساجد» [بهتر بود میگفت معابد] فاقد محراب بودند ولی با این حال آنها را جزو «مساجد» اسلامی قلمداد میکند. در واقع این معابد، مسجد نبودند بلکه عبادتگاه مسیحیان یکتاپرست بودهاند که فاقد محراب بودند.
[۹] خوانندگان میتوانند برای اطلاعات دقیقتر یا به کتاب «جغرافیای قرآن» یا به ویدئویی که خود دن گیبسون منتشر کرده و آدرس اینترنتی در زیر است مراجعه کنند.
https://www.youtube.com/watch?v=9lp2PptMkKI
در ضمن خوانندگان میتوانند پس از مشاهده ویدئو یا خواندن کتاب پرسشهای مشخص و روشن خود را از دن گیبسون از طریق ایمیل زیر برای او ارسال کنند تا پاسخهای خود را دریافت نمایند. dan@canbooks.ca
[۱۰] فُلکر پُپ: آغاز اسلام: از اوگاریت تا سامره. ترجمه: ب. بینیاز (داریوش)، ص ۲۴۵
[۱۱] مارکوس گروس: دربارۀ تأثیرات بودیسم بر اسلام. ترجمه ب. بینیاز (داریوش)
[۲] دن گیبسون یک مورخ / باستان شناس مستقل است و هیچ ربطی به گروه اِناره ندارد. او در کتابها و رسالات خود با سدها سند و مدرک نشان داده که آن دادهها و اطلاعاتی که مسلمانان دربارۀ مکه گفتهاند همگی با شهر باستانی پترا سازگار هستند.
[۳] Gibson, Dan: Quranic Geography. Independet Scholars Press, Canada, 2011. P. 224
[۴] در طی چهار دهۀ اخیر در مکه و پیرامون آن ساختمانهای فراوانی ساخته شده. برای پی ریزی این ساختمانها گاهی تا ۲۰ یا ۳۰ متر خاک برداری شده. تمامی شرکت های ساختمانی موظفاند به محض این که با چیز غریبی برخورد کردند مراتب را بلافاصله به سازمان گرداننده مکه و مرکز باستانشناسی عربستان سعودی گزارش بدهند. بنا به گفتۀ باستانشناسان سعودی تا کنون هیچ اثر یا نشان تاریخی که دال بر مکه بودن «مکه» کنونی باشد یافت نشده است.
[۵] برای اطلاعات بیشتر و دقیقتر دربارۀ «پترا» به منبع زیر رجوع کنید: „The Nabtaeans“, Dan Gibson
[۶] دکتر همتی / دکتر شاکر: گزارش، نقد و بررسی آراء کریستف لوگزنبرگ در کتاب قرائت آرامی-سریانی قرآن»، انتشارات دانشکده أصول دین، قم، ۱۳۹۵، ص ۸۸.
[۷] تاریخ طبری، جلد ۱، ص ۴۳
[۸] یکی از اشکالات اساسی گیبسون این است که او اگرچه نشان داده که قبلۀ همه معابد پیش از سال ۱۰۷ رو به پترا بوده است و با این که اظهار داشته که این «مساجد» [بهتر بود میگفت معابد] فاقد محراب بودند ولی با این حال آنها را جزو «مساجد» اسلامی قلمداد میکند. در واقع این معابد، مسجد نبودند بلکه عبادتگاه مسیحیان یکتاپرست بودهاند که فاقد محراب بودند.
[۹] خوانندگان میتوانند برای اطلاعات دقیقتر یا به کتاب «جغرافیای قرآن» یا به ویدئویی که خود دن گیبسون منتشر کرده و آدرس اینترنتی در زیر است مراجعه کنند.
https://www.youtube.com/watch?v=9lp2PptMkKI
در ضمن خوانندگان میتوانند پس از مشاهده ویدئو یا خواندن کتاب پرسشهای مشخص و روشن خود را از دن گیبسون از طریق ایمیل زیر برای او ارسال کنند تا پاسخهای خود را دریافت نمایند. dan@canbooks.ca
[۱۰] فُلکر پُپ: آغاز اسلام: از اوگاریت تا سامره. ترجمه: ب. بینیاز (داریوش)، ص ۲۴۵
[۱۱] مارکوس گروس: دربارۀ تأثیرات بودیسم بر اسلام. ترجمه ب. بینیاز (داریوش)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر