۱۳۹۹ دی ۱۴, یکشنبه

خوانش سُریانی قرآن: فرهنگ زرتشتی و پدیده حوریان بهشتی در اسلام

 



آرمین لنگرودی 

پیشگفتار و چکیده: جاوید نامجو

پژوهشگر و زبانشناس آلمانی «کریستُف لوکزنبرگ» با انتشار کتاب «خوانش آرامی/سریانی قرآن» در سال 2000 میلادی نشان داد که در سده هفتم میلادی، یعنی دورانی که مسلمانان از آن به نام دوران زندگی محمد و پیدایش اسلام یاد میکنند، دبیره (خط) عربی به شکل امروزیش هنوز تکامل نیافته بود، بلکه دبیره سریانی/ آرامی زبان و خط چیره در خاورمیانه بود. در سده هفتم میلادی زبان سریانی/ آرامی همانند زبان انگلیسی امروزی زبان بازرگانی و فرهنگ در جهان بود، حتی در کشورهای متمدن آن دوران همانند ایران، این زبان را برای انجام کارهای دیوانی بکار میبردند. پس از قدرت گرفتن عرب های مسیحی در ایران، زبان عربی که با زبان سریانی/ آرامی همخانواده است، توانست با وام گیری از زبان سریانی/ آرامی در یک روند 200 ساله دارای یک دبیره ای تکامل یافته برای نگاشتن قرآن بشود. واژه «قرآن» یک واژه سریانی/ آرامی است که به معنی «خواندنی (نقالی)» میباشد، به سخن دیگر هدفِ نویسندگانِ قرآن نخستین بازخوانی آیات تورات و انجیل بود. و آن بخش از قرآن که امروز به سوره های مکی قرآن پُرآوازه هستند، در جایگاه سروده های مذهبی یک کیش مسیحی به نام نستوری در مراسم دینی خوانده میشد، زیرا از راه بازخوانی «قرآن» (این سروده ها)، بخشی از آیه های تورات و انجیل تکرار میشدند. 2 سده پس از آن، هم زمان با تکامل دبیره عربی و رویدادهایی که سبب خودسالار و جدا شدن یک کیش نوین به نام اسلام از دل مسیحیت شد، آن بخش از سوره های کیفری و جزایی قرآن که امروز به نام سوره های مدنی نامدار هستند، با دبیره عربی نوشته شدند. در هنگام برگرداندن آن بخش نخست قرآن (سوره های مکی) که با دبیره سریانی/ آرامی نگاشته شده بود، به دبیره عربی، به دلیل اشتباه های فراوان در ترجمه قرآن، و همچنین تأثیرگیری از فرهنگ زرتشتی،  نویدهایِ بهشتِ مسیحی همانند پذیرایی مومنین در بهشت با «انگورهای گرد و آبدار» جای خود را به نویدهای بهشت زرتشتی دادند که همنشینی با دوشیزگان خوش اندام و زیباروی بهشتی است.

و نمونه دیگر از ترجمه های اشتباه در سوره های مکی قرآن، گذاشتن دلبخواهی 2 نقطه روی 2 حرف است که سبب شده است واژه «روحنا» تبدیل به «زوجنا» شود و نتیجۀِ این اشتباه توهم خدمت دادن پسربچگان به مومنین در بهشت است که انگیزه ای برای دامن زدن به تخیلات جنسی خلاف اخلاقِ همانند کام گیری جنسی از کودکان در میان بخش بزرگی از روحانیان مسلمان و به ویژه ملاهای طالبان شده است. اکنون این پرسش پیش میاید که آیا روا و جایز دانستن اینگونه رفتارهای خلاف اخلاق در بهشت، از سوی مفسرین قرآن و علمای اسلام، در ناسازی و تضاد با ادعای دین اسلام در مبارزه با فساد اخلاقی روی زمین نیست؟

سرآغاز

گُذار از پُل «داوری» و جای داشتن در گروه هایِ «دست‌چین» شدگانِ نیکوکار [۱]، راهی بود برای راهیابی ایرانیان زرتشتی به «پردیس». این بهشتی است که اُمید و آرزوهایِ ایرانیان باستان را از زندگی بی‌پایان، همیشه جوان، گوارا، پرسُرور و همراه با خوشی هایِ مادی و جنسی، جلوه‌گر می‌کرد. اندیشۀِ مسیحی‌/ سُریانی دربارۀِ بهشت، که به همراه عرب‌ها به ایران آمد، در درازای ماندگاری آنها در ایران، با این باورهای «پارسی» غنی‌تر گردید.


 


در اندیشه ‌های نُخستینِ مسیحی‌/‌ سُریانی، رَوان مؤمنین در فردوس[۲] با «انگورهای گِرد، رسیده، همیشه‌تازه و آبدار» تغذیه می‌گردند. و این در حالی است که چشم‌داشت مؤمنین زرتشتی، با گُذر از روی «پل چینوَت» و همراهی «باکره‌ای از خاور»[۳]، به سوی پردیس، بیشتر از آن پاداشی بود که مسیحیتِ سُریانی به آنها نوید می‌داد.

برپایۀِ باورهای زرتشتی، روانِ (فرد) درگذشته (مُرده) تا سه روز  بر بالین آدم مرده حاضر و به آن پیوسته است و پس از آن در سپیده دم روز چهارم، روان انسان برای داوری به سر پُل چینوت می‌رسد و در آنجا در دادگاهی که به داوری ایزد مهر و با حضور ایزدانی چون سروش، رشن و اشتاد بر‌گزار می‌شود، به حساب کارهای نیک و بد وی رسیدگی می‌شود. اگر آن فرد پرهیزکار بود، کفۀِ ترازویِ نیکیِ وی بر بدی سنگینی کند تیغه به پهنا می‌ایستد و گزندی به او نمی‌رساند، سپس بادی خوش وزیده و در آن باد دختری زیبا (یک دوشیزه زیبا، پُرتوان و خوش‌بدن به همراه دو سگ / Vīdēvdād) که نماد کردار فرد است بر او نمایان شده و به راهنمایی او از نردبان سه پله‌ای که نماد اندیشه، گفتار و کردار نیک است به گروتمان  (بهشت برین) وارد می‌شود.

این «باکره زیبا»، تجسم کردار دنیوی و آرزوهای مؤمن ایرانی بود و او این آرزوها را تنها با «خوردن انگور» جایگزین نمی‌کرد و امیدش از بهشت، بیشتر از این بشارت هایِ مسیحی بود. برای ترغیب ایرانیان زرتشتی به پذیرش باور نو، می‌بایستی مروجین مسیحی «کمینه ای (حداقلی)» از این آرزوها را فراهم می‌کردند و برای این هدف، تدبیری نبود مگر آمیختن این دو اندیشۀِ زرتشتی و مسیحی باهمدیگر. اما برآیند این دو باور دینی چگونه ساختاری می‌توانست داشته باشد؟



نتیجه آمیخته شدن این دو اندیشه، ایدۀِ گمراه کنندۀِ «حوریان بهشتی» است، که در این نوشته کوتاه به آن می‌پردازم.

پیش از آنکه بازشکافی این نکته را آغاز کنیم، بایستی به یک موضوع پایه‌ای اشاره شود: زبان اولیه قرآن‌ ( که در آغاز تنها بخشی از کتاب امروزی را تشکیل می‌داد) نه زبان عربی، بلکه زبان آرامی‌/ ‌‌‌سُریانی بود. دلیل این ادعا این است که این «قرآن» در آغازـ و برای زمان درازی‌ـ وسیلۀِ ترویجِ گُفتاریِ (قرائتی) کتابِ مقدس (انجیل) در میانِ عرب‌های مسیحی بود که سپس تر، به شیوه نوشتاری به نگارش درآمد. برای همین هم، این کار را به زبان محلی سوری «قُرـ‌ء‌ـ‌آ‌ن/ Qur´an» به معنای «بازگویی/  نَقّالی» (کتاب مقدس) می‌نامیدند. این امر چیزی نیست که قرآن آن را کتمان کند، چرا که این کتاب سرچشمۀِ آیه های نخستین خود را در سوره‌های زیر اینگونه توضیح می‌دهد:

«الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ (در سوره ۱۲ آیه ۱)
-
این آیه‌های کتاب روشنگر (انجیل) است.»

آیه بعدی این سوره به روشی بسیار آشکار بر ترجمه قرآن به زبان “عربی” اشاره دارد:

«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (در سوره  ۱۲ آیه ۲
«ما آن را به شیوه (گفتار) عربی آوردیم تا برایتان قابل فهم شود.»

برای کسانیکه شک دارند که منظور قرآن از «کتاب مقدس» همان «انجیل» است، در سوره ۳ (آل عمران) آیه ۳ قرآن این بن مایه ها (منابع) را با نام یادآور می‌شود:

«نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاهَ وَالْإِنجِیلَ»
«او کتاب راستین (اصلی) را بر شما نازل کرد که همانا تورات و انجیل است»

بر همین بُنیاد، بایستی قرآن را  بر پایۀِ سبکِ نگارش و پیامی که در آن به خواننده منتقل می‌شود، به دو بخش تقسیم کرد:

بخش نخست ـ و یا به گفته‌ای پاره کُهن (antiquity) و هسته‌ای آن‌ـ بازگوییِ قسمت‌هایی بود از کتاب عهدِ عتیق (تورات) و عهدِ جدید، که به منظور ترویج کتاب انجیل و دین مسیح در بین عرب‌های ساکن غرب ایران به کار می‌رفت.

بخش دوم قرآن از سوره‌هایی تشکیل شده که سپس تر (تا قرن دهم میلادی و در جریان جدایی از مسیحیت) به متون اولیه این کتاب اضافه شدند و به این ترتیب، کمتر رنگ و بوی یهودی و مسیحی در خود دارند.

بخشِ نخستِ قرآن را تنها می‌توان با درک پیش زمینه‌های یهودی و مسیحی آن فهمید. بسیاری از چیستان های قرآنی، که مفسرین مسلمان از آنها به نام «اسرار» این کتاب یاد میکنند و یا فهم آنها را با رویکرد به «روایات» و احادیث توضیح می‌دهند، به همین پیش‌زمینه‌های (گمشده) باز می‌گردند. برای همین است که نام‌های موسی در قرآن ۱۳۶ بار، مریم (بخشاً حتی به گونه مسیحی آن ماریا) ۳۴ و عیسی ۲۴ بار برده می‌شوند، در حالی که محمد را در قرآن (و آن هم نه در جایگاه یک نام، بلکه «مُسند» یا «صفت») تنها ۴ بار می‌توان یافت. یک شاهد دیگر بر این امر نام «ابراهیم» است، که در قرآن ۵۴ بار به همین شکل و ۱۵ بار به شکل مسیحی آن یعنی «آبراهام» آمده‌است (برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع شود به کتاب «چگونه مسلمان شدیم؟» نوشته نگارنده ـ انتشارات فروغ).

وجود این دو بخش متفاوت در قرآن به اندازه ای روشن و اِنکار ناپذیر است، که حتی تاریخ‌ نگاران مسلمان نیز به آن خستو شده اند و به آنها نام‌های «مَکّی و مَدَنی» داد اند. من در کتاب یادشده در بالا به ریزگانِ این نهاده پرداخته‌ام، که هسته نخستین و مسیحی قرآن در نیسنگ هایِ «باختری» آسیا (همان عربی) یعنی در میانرودان تا سوریه و به زبان آرامی نگاشته و سپس تر (بدست ایرانیانی مانند طبری و یا دستگاه نویسندگان منسوب به او) به عربی برگردانده شده، در حالیکه  بخش دوم قرآن با شایمندی بسیار فراوان در (بخش‌های خاوری) ایران (در محدوده خراسان) و به زبان عربی به نگارش درآمده است. ترجمه قرآن از آرامی به عربی، همراه با اشتباه هایِ کلان بود، که پیامدهای آن هنوز هم دامنگیر جامعه های اسلامی است.

چه چیزهایی علت این اشتباه های بزرگ شدند؟
نخست، به دلیل اینکه متن قرآن در آغاز به دبیره (خط) آرامی نوشته شده بود، به دشواری میشُد آنرا خواند (روشنگری بیشتر در زیر).
دوم، آن فرهنگی که قرآنِ آرامی در زمان نگارش بیانگرش بود، در زمان ترجمه آن (که در سده‌های سپسین انجام گرفت) فراموش شده و یا ناخوشایند می‌نمود.

مفهوم «حوریان بهشتی» در قرآن نیز، آنگونه که کریستُف لوکزنبرگ[۴] آن را می‌شکافد، از این اشتباهات در امان نماند. به گمان او این اشتباه از آمیختگی دو واژه «حور» و «عین» پدیدار گردیده است:

«کَذَلِکَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ» (سوره ۴۴؛ آیه ۵۵)
ترجمه قرآن به شیوه سنتی: «و ما به شما حوریان چشم دُرُشت برای زوجیت می‌دهیم.»

و همچنین:

«مُتَّکِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَهٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ» (سوره ۵۲؛ آیه ۲۰)
ترجمه قرآن به شیوه سنتی: «و آنها به پشتی‌های ردیف شده تکیه می‌دهند و ما به آنها حوریان چشم سفید (؟) برای زوجیت خواهیم داد.»

هر یک از این دو بخش («حور» و «عَین»)، به تنهایی و بدون یکدیگر شاید هیچگاه نمی‌توانست سبب این «انحراف» شود. برای فهم این دشواری و بیراهه‌نوردی باید در گام نخست به برگردان رایج آنها بپردازیم.

واژه اول «حور» در زبان‌های آرامی و عربی تنها به معنی «سفید» استفاده می‌شد. قرآن همه جا «حور» را به‌ عنوان اسم جمع فهمیده ‌است (سفیدان)[۵]. واژه دوم «عَین» اما به اشتباه، به عنوان اسمِ جمع اسم مؤنث «عَیناء» گرفته شده، که به «چشم» ترجمه گردیده‌است. این کلمه در زبان اصلی سریانی‌/ آرامی به معنی «ظاهرِ زیبا» به کار می‌رفته، کما اینکه جمع آن «عیون» و مصدر «اَعیان» به معنی «خوش‌ظاهر» نیز از آن می‌آیند [۶]. از آنجا که در قرآن این کلمه در ارتباط با «بَرّاق، شفاف و بُلوری» می‌آید، پس باید منظور از آن چیزی شبیه به «مُروارید» بوده باشد (همان ایده سریانی «انگور»)[۷]. با این دید جدید می‌توان این مفهوم قرآنی را دوباره و به معنای زیر ترجمه کرد:

سفیدان خوش‌مَنظَر (بَرّاق ، تازه و گِرد)!

نکته دیگری که به گیجی مترجمان قرآن کمک کرده‌است، وات افزونی (حرف اضافه) «ب» در آغاز واژه «بحور» می‌باشد، که  آن را با «با» یکسان گرفته‌اند. در حالی که  در زبان آرامی این حرف، به معانی «بین» و یا «زیر» فهمیده می‌شده‌ است.

حال اگر ما آیه نامبرده بالا را مجدداً به زیر ذرّه‌بین ببریم، یک اشتباه دیگر نیز بر ما هویدا خواهد شد و آن کلمه «زَوَّجْنَاهُم» است:

«کَذَلِکَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ» (سوره ۴۴؛ آیه ۵۵)

همانطور که ما می‌دانیم، در خط اولیه آرامی‌/‌ عربی نقطه‌گذاری و نشان‌های زیر و زِبَر مرسوم نبودند. خواننده می‌توانست بر حسب گمان خود یک واژه را تجسم و تفسیر نماید (برای نمونه: کَبک؟، کَپَک؟، کُتَک؟، کِیک؟). بنابراین، می‌توان تصور کرد که پس از حذف نقطه «ز» و «ج» از کلمه «زَوَّجْنَاهُم»، فرمِ اولیه و اصلی آن یعنی «روحناهم» ظاهر می‌گردد که از ریشه «روح» به معنای «آرَمیدن» است!

حال با دانستن این نکات، معنی (رُمانتیک) این آیه با توسل به خواندن آرامی‌/ مسیحی آن چنین خواهد بود:

«و شما می‌توانید در کنار (و یا در زیر) سفیدانِ خوش‌منظر (انگورهای سفید گِرد و تازه) آرامش بگیرید!»

همینطور است ترجمه آیه:

«مُتَّکِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَهٍ وَروَّحنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ» (سوره ۵۲؛ آیه ۲۰)

که ترجمه درست آن به اینگونه است:

«و آنها به پشتی‌های ردیف شده تکیه می‌دهند و در کنار (در زیر) سفیدان خوش منظر (انگورهای گرد و پُرآب) می‌آرامند.»

همین اشتباه «نقطه‌گذاری»، دلیل وعده دادن «پسرانِ جوان» (به زن‌ها؟ یا مردها؟) در قرآن، جهت لذّات جنسی است، که در سوره ۷۶، آیه ۱۹ آشکار می‌گردد:

«وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا»

در این آیه کلمه «مُّخَلَّدُونَ» به «پسرانِ جوان» ترجمه گردیده‌است: «و در آنجا (بهشت) پسران همیشه جوان در انتظارشان هستند. و وقتی آنها را ببینید، گمان می‌کنید که مرواریدهای پراکنده هستند» (تشبیه پسربچه‌ها به مروارید؟!)

ولی این «مُّخَلَّدُون»، با تغییر مکان یک نقطه (تبدیل خ به ج)، به «مجلدون» تبدیل می‌گردد، که معنی آرامی آن «خُنَک و تازه» می‌باشد. «وَلَد» در این جمله (رمانتیک)، همان «فرزندِ» درختِ مو یا  انگور (لُؤْلُؤً در آیه) ، یعنی شَراب است! تبدیل «شرابِ خُنک» به «پسرانِ جوان» برای خوشگذرانی مؤمنان، یکی دیگر از «شاهکارها» و یا به زبانی بهتر، ندانم‌کاری‌های منسوب به آقای طبری است.

توجه داشته باشیم، که در «بخش کهن و مرکزی» قرآن، شراب یک «نعمت آسمانی» است (سوره ۱۶ آیه ۶۷) که بعدها در آیات به اصطلاح «مدنی» به مثابه «گناه کبیره» معرفی می‌گردد (سوره ۲ آیه ۲۱۹ و سوره ۵ آیه ۹۰). برای زدودنِ تناقضات اینچنینی در قرآن‌ـ که تعداد آنها آنچنان هم کم نیست‌ـ تلاش شد با قانون «ناسخ و منسوخ» راه‌حلی پیدا شود، امری که ایده «الهی و آسمانی» بودن قرآن را بطور آشکاری به زیر سؤال برده و به چالش کشید. طبیعتاً مترجمان و مفسران قرآنی برای وفادار ماندن به آیات و معانی جدید اسلامی و در مقابله با مفاهیم موجود مسیحی، راهی بجز دخل و تصرف در ترجمه این قسمت از قرآن نمی‌دیدند. افزون بر آن، این ترجمان نو یک سود دیگر نیز داشت و آن این بود که این مفهوم ابداعی جدید انتظارات مؤمنین زرتشتی را نیز ارضاء می‌کرد! تو گویی خیام در زمان سرودن این شعر خود از این «تقلب» قرآنی باخبر بوده است، وگرنه می‌بایستی تمامی فرازهای ادبیات پارسی در نمایش «رُمانتیک» بهشت بر روی زمین تنها یک تصادف ساده بوده باشد:

گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می‌گویم که آب انگور خوش است!

اکنون بجاست، پس از دانستن این اشتباهات، این پرسش را پیش بکشیم، که آیا دلیل بُنیادین فساد اخلاقی روحانیت امروزی این نیست که قرآن‌ـ به عنوان کتاب آسمانی آنهاـ این اعمال را با این آیات، «فی‌النفسه» موجه جلوه می‌دهد؟ این تفسیر طبری تنها یک مغلطه (ادبی یا اخلاقی) او و یا نویسندگان زیر دستش بوده، کما اینکه از این نوع اشتباهات در جاهای دیگر قرآن نیز بارها تکرار می‌گردند:

ترجمه سوره ۳۷؛ آیات ۴۷ و ۴۹:
«وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ‌ـ»
با ترجمه فعلی: «و در مجاورتشان (حوریان) چشم‌درشت قرار دارند، که (فروتنانه) به پایین می‌افتند»

و:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ
با ترجمه فعلی: «چنان (بی عیب)اند، که گویی تخم‌های (؟؟) محافظت‌شده می‌باشد» [۸]

در واقع ترجمه این آیات آنطوری نیست که مردان شهوانی مسلمان (و همینگونه مجاهدین فریب‌خورده در راه خدا) آرزویش را دارند، بلکه معنی درست آنها به‌ صورت زیر می‌باشد:

«در اختیارشان (انگورهای) خوش‌منظر هستند که به زیر آویخته‌اند، همچون جواهر، که گویی تخم‌های (مرواریدهای) محافظت‌شده هستند.»

همین اغتشاش در ترجمه به آنجا می‌انجامد، که در سوره ۷۸، در آیه ۳۳ (در بین آیات ۳۲ تا ۳۴)، یک پَرِش از «انگور» و «شراب» به «زن‌های سینه‌بزرگ» انجام می‌گیرد:

«حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا (۳۲): باغ‌ها و تاک‌های انگور
وَکَوَاعِبَ أَتْرَابًا (۳۳): همسرانی با سینه‌های بزرگ!!
وَکَأْسًا دِهَاقًا (۳۴): و جام‌های لبریز»

آیا منطقی نیست که «همسران سینه‌بزرگ» در آیه  ۳۳، به «هم‌نشینان (یارانی)، گرد و آبدار (که همان انگور باشند)» ترجمه شود؟ در سوره‌های این‌چنینی، همه جا صحبت از میوه‌ها، جویبارها و چیزهای لذیذ است. انگور نیز به همین مواهب تعلق دارد، کما اینکه در آیات زیر تجسم بهشت بر روی زمین اینگونه تشریح می‌گردد:

«وَقَالُوا لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنبُوعًا؛
أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّهٌ مِّن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِیرًا (سوره ۱۷؛ آیات ۹۰ و ۹۱
«و آنها خواهند گفت: ما باوَرَت نمی‌کنیم تا زمانی که تو از زمین چشمه‌ای مُهَیا کنی، و (تا زمانی که) تو یک باغی از نخل‌ها و درختان انگور داشته باشی و در میان آنها نهرهای آب جاری شوند.»

افزون بر این، اگر «حور عین» به «چشم سفیدان» ترجمه شود- چنانکه در ترجمه‌های رایج اینگونه است‌ـ باید گفته شود که «چشمِ سفید» در قرآن بارها به معنی «چشمِ کور» به کار رفته است و نه «چشمِ زیبا». مثلاً  در سوره ۱۲، آیه ۸۴، آنجا که چشمانِ یعقوب در حُزن یوسف «سفید» می‌گردند:

«وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَى عَلَى یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم.»

در اینجا شاید از سوی مؤمنین مسلمان این ایراد گرفته شود که، در قرآن اما از «زوج المُطَهره» سخن رفته، امری که به «باکره‌هایی که همیشه پاک هستند» تعبیر می‌گردد. آیا اینها «حوریان  همیشه باکره» نیستند؟ مثلا در سوره ۲؛ آیه ۲۵:
«.. قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»

ما باید برای برطرف کردن این توَهُم به این  امر توجه کنیم، که قرآن در بخش‌های دیگر خود از «زوج» به معنی «نوع» یا «رگه» یاد می‌کند. مثلاً در سوره ۳۱ آیه ۱۰ به معنی «نوع اصیل و پاک»:
«خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّهٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ »

و یا در سوره ۲۰؛ آیه ۵۳ به معنی «گونه‌های متنوع گیاهان»:
« الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى»

این «زوج المُطَهره» چیزی نیست مگر «نوع پاک و اصیل»، کمااینکه ترجمه کامل آیه یاد شده در بالا ( آیه ۲۵؛ سوره ۲) چنین است:

«و به آنهایی که کار نیکو می‌کنند و مؤمن هستند، پیام (خوش یمن) بده، که باغ‌هایی برایشان مُهَیّا شده، که در آنها نهرها جاری هستند. و هر گاه آنها میوه‌هایی آنجا یافتند، خواهند گفت (نِق خواند زد): «این همان چیزی است که ما در گذشته هم داشتیم!» و گمان می‌کنند که همان نوع (از میوه) برایشان آورده می‌شود. ولی آنها در آنجا (هرچیزی را) از نوع پاک (یا اصیل)  آن [۹] می‌یابند!

«پیام خوش‌یُمن» طبری در ترجمه غلط این آیه، نوید توخالیِ «زوجیت» با دختران سینه‌بزرگ و باکره‌ی بهشتی است. تصوری که در کُلیّت با مفهوم اخلاقی بهشت در تضاد می‌باشد. با در نظر گرفتن اینکه قرآن در بعضی از آیات خویش (مثلا سوره ۴۳؛ آیات ۷۰ تا ۷۳) از «زوج‌های زمینی، که به اتفاق یکدیگر به بهشت می‌روند»، هم یاد می‌کند، بسیار بی‌معنی و احمقانه خواهد بود که ما فرض را بر آن بگذاریم، که انسان با همسر زمینی خود به بهشت برود و در آنجا هریک از آنها، با زن‌ها و مردهای دیگر به خوشگذرانی و همخوابگی مشغول شود:

«ادْخُلُوا الْجَنَّهَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ؛  (سوره ۴۳ آیه ۷۰)
«با زوج‌های خود به به بهشت وارد شوید و»

آیا این همان افکار فاسدی نیست، که اسلام اِدعای مبارزه با آنها را بر روی زمین دارد؟ مردانی همچون طبری و اَسلاف خَلَف آنها یعنی آخوندهای امروزی، طبعاً در رها کردن تخیلات شهوانی خود بی‌پروا بوده و هستند. آنها با روا دانستن رفتارهای خلاف اخلاق در آخرت، اِدعای پیشگیری از فساد روی زمین دارند. امری که به فساد، مشروعیت پایه‌ای می‌دهد.


زیرنویس:
۱.رجوع شود به: منصور شاکی، «انسکلوپدیا ایرانیکا»؛ جلد هفتم، صفحات ۲۷۹۲۸۱ و (شادروان) دکتر احمد تفضلی: «پل چینود» در  «انسکلوپدیا ایرانیکا»؛ جلد پنجم، صفحات ۵۹۴ ۵۹۵.
۲.مُعَرَب «پردیس»: واژه مفرد «فَردیس» در زبان عربی از کلمه فارسی پردیس گرفته شده‌است و «جمع» آن «فردوس» می‌باشد. توجه خواننده را بر این امر جلب می‌کنم که در زبان عربی حرف «پ» وجود نداشته و برای همین؛ این حرف به «ف» تغییر می‌یابد. همینطور نام «فارس» مُعَرَب نام «پارس» می‌باشد.
۳توسط باکره‌ای از شرق، که بهتر از او را تا کنون ندیده‌ام»: از لوحه موبد موبدان «کرتیر» در سرمشهد؛ در کنار جاده باستانی از شوش به تخت‌جمشید ـ رجوع شود به: Kartir در «انسکلوپدیا ایرانیکا».
۴.کریستف لوکزنبرگ؛ «قرآئت سریانی- آرامی قرآن»؛
Die syro-aramäische Lesart des Koran; Christoph Luxenberg – berlin 2000
۵.در فارسی به این «اسمِ جمع» مجدداً فرم «جمع» داده می‌شود: حوریان.
۶.همینطور در کتاب «لِسان» عربی، در همین زمینه توضیحاتی موجودند، که همین مفهوم را بازتاب می‌دهند: «عین‌الرجل ـ منظر» («عین» یک مردـ ظاهر مرد) و «عین» الشئ‌ـ النفیس منهُ («عین» یک چیزـ ارزش یک چیز)
۷.به عنوان مثال نگاه کنید به سوره ۵۶؛ آیه ۲۳ و سوره ۷۶ آیه ۱۹.
۸.در قرآن، در مکان‌های مختلفی از «عَنَب» در بهشت صحبت می‌شود. همچنین در کتاب «لِسان» (عربی) مثال‌های درستی در ارتباط با «عنب» آمده که به همین معنی هستند: «عنب ـ البیضه بالطائف ابیض عظیم الحب» (یک نوع انگور سفید با دانه‌های درشت در طائف)
۹.این مفهوم یک تاثیر از فلسفه یونانی «افلاطونی» در ایده‌های پارسی است، که بنا بر آن، هر چیزی در زندگی، منشاء خود را از یک نوع «پاک و اصیل» (و منزه از شکل مادی خود) در دنیای خدایان می‌گیرد.
برای اطلاعات بیشتر از وبسایت «کند و کاو» دیدن کنید.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر